باور اساسی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
بخشی از سلسلهمقالات درمورد: |
جامعهشناسی |
---|
باورهای اساسی (به انگلیسی: Basic beliefs) (که معمولاً «باورهای بنیادی» یا «باورهای هستهای» نیز نامیده میشود) تحت دیدگاه معرفتشناختی به نام بنیادگرایی، بدیهیهای یک نظام اعتقادی هستند.
دستهبندی باورها
[ویرایش]بنیادگرایی باورمند است که همه باورها باید توجیه شوند تا شناخته شوند؛ بنابراین باورها به دو دسته تقسیم میشوند:
- باورهایی که به درستی پایهای هستند، به این ترتیب که آنها به توجیه باورهای دیگر وابسته نیستند بلکه به چیزی خارج از قلمرو باور وابسته هستند (توجیه غیردوکساستیک)
- باورهایی که از یک یا چند باور اساسی نشأت میگیرند و در نتیجه اعتبارشان به باورهای اصلی بستگی دارد.
توصیف
[ویرایش]در چارچوب اساسی بنیادگرایی، دیدگاههایی وجود دارد که کدام نوع از باورها «بهدرستی» اساسی شناخته میشوند یعنی چه نوع باورهایی را میتوان بدون توجیه سایر باورها بهطور موجه پذیرفت؟
در بنیادگرایی کلاسیک، باورها اگر بدیهی و از بدیهیات و یا با حواس پنجگانه قابل دریافت باشند، اژ دید (تجربهگرایی) «به درستی» اساسی هستند.[۱]
با این حال آنتونی کنی و دیگران استدلال کردهاند این روش نوعی ایده انکارگر است.[۲]
- در بنیادگرایی مدرن، باورها اگر بدیهی باشند یا اصلاحناپذیر «به درستی» اساسی هستند.[۳] یکی از این بدیهیات، بدیهیات رنه دکارت است، Cogito ergo sum (من فکر میکنم پس هستم). باورهای اصلاحناپذیر (به زبان «غیرقابل اصلاح») باورهایی هستند که میتوان بدون اثبات اشتباه بودن آنها را باور کرد. قابل ذکر است که شواهد حواس پنجگانه «به درستی» اساسی دیده نمیشود زیرا دکارت استدلال میکرد، تمام تجربیات حسی ما میتواند نوعی توهم باشد.
- در آنچه کیت لرر «بنیادگرایی خطاپذیر» نامیدهاست،[۴] که به عنوان «بنیادگرایی معتدل» نیز شناخته میشود؛ تقسیم میان باور استنتاجی و باور غیراستنتاجی باقی میماند ولی شرط اصلاحناپذیری حذف میشود. ادعا میشود این شیوه به حواس اجازه میدهد تا نقش سنتی خود را به عنوان مبنای باور غیراستنتاجی علیرغم خطاپذیری خود از سر بگیرند.[۵]
- در معرفتشناسی اصلاحشده، باورها در صورتی که عقلانی و منطبق با یک جهانبینی عقلانی باشند، «به درستی» اساسی هستند.
ضدبنیادگرایی بنیادگرایی را رد و وجود باور یا اصل اساسی را انکار میکند که زمینه یا شالوده اساسی پژوهش و دانش است.[۶]
جستارهای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ آلوین پلانتینگا، ایمان و عقلانیت، (لندن نوتردام، ۱۹۸۳)، ص ۳۹-۴۴. در اینجا پلانتینگا تحلیل خود را بر اساس ایدههای ارسطو و آکویناس استوار میکند.
- ↑ آنتونی کنی، ایمان چیست؟ آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۹۲، ص ۱۰-۹؛ شابک ۰−۱۹−۲۸۳۰۶۷−۸. این فصل خاص بر اساس یک سخنرانی در سال ۱۹۸۲ است که ممکن است تغییر معنای اصطلاح بنیادگرایی را از آن زمان توضیح دهد.
- ↑ آلوین پلانتینگا، ایمان و عقلانیت، (لندن نوتردام، ۱۹۸۳)، صص ۵۸–۵۹. در اینجا پلانتینگا به جان لاک و رنه دکارت اشاره میکند.
- ↑ کیث لرر: نظریه دانش (بولدر، کلرادو:وست ویو، ۱۹۹۰). همچنین ببینید "Archived copy" (PDF). Archived from the original (PDF) on 2006-09-08. Retrieved 2007-03-31.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:عنوان آرشیو به جای عنوان (link) - ↑ "برای مردم منطقی است آنچه را که از طریق تجربه درک میکنند، باور نمایند و بنابراین افراد در این باورها توجیه میشوند."حقیقت در بنیادگرایی بیدار میشود بایگانیشده در ۲۸ فوریه ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
- ↑ جی. چایلدرز، هنتزی، فرهنگ کلمبیا برای نقد ادبی و فرهنگی مدرن، (۱۹۹۵)، ص ۱۰۰.