جوانی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جوانی به زمانی میان نوجوانی و میانسالی در زندگی هر فرد گفته میشود.[۱][۲]
از نظر رویکرد جامعهشناسی، جوانی یک فرایند و ساختار اجتماعی است که با رخدادهایی هنجار مانند ازدواج، فرزندآوری و اشتغال تعریف میشود. معمولا سن جوانی بین ۱۸ تا ۳۵ سالگی تعریف شده است. [۳]
ریشهشناسی
[ویرایش]واژه جُوان در فارسی نوین از پارسی میانه juwān همریشه است با انگلیسی young، آلمانی jung و فرانسه jeune و در دیگر زبانهای هندو-اروپایی.
کاربرد
[ویرایش]در سراسر جهان، اصطلاحات جوان و نورسیده غالباً به یک مفهوم گفته میشوند. جوانی به دورهای از زندگی گفته میشود که نه کودکیست و نه بزرگسالی. بلکه جایی میانِ این دو است.[۴] وقتی میگوییم او جوان است جوانی، به عنوان مشخصه یک نگرش خاص از نوع رفتار شخص است. دوازدهم اوت توسط سازمان ملل متحد روز بینالمللی جوانان اعلام شدهاست.
اَمرَد
[ویرایش]اَمرَد واژهای فارسی به معنای پسر جوان بیریش است؛ همچنین پسر جوانی که سبیلش روییده ولی ریش درنیاورده باشد.[۵] این لغت امروزه تنها در ادبیات کلاسیک پارسی دیده میشود و کاربرد عامیانه ندارد. معنای اصطلاحی آن در فارسی و زبانهای دیگر برابر مابون، ملووط است.[نیازمند منبع] امرد دگرگون واژه باستانی انمرد (ان + مرد) است که در آن پیشوند «اَن» (همریشه با نا) به معنای ضد، پلید و غیر میباشد (مانند ان در واژه انیران و انیرانی به معنای غیر ایران و نا ایرانی) ونیز مرد به معنای مرد (= رجل عربی) و در کل ساختار واژه امرد به معنای نامرد یا مرد پلید میباشد[نیازمند منبع] و کاربرد آن در معانی غلام (مفرد غلمان) مابون است. واژه امرد در ادب پارسی و زبانهای ترکی و عربی و دیگر زبانها وارد شدهاست و گاهی به جای واژه شاهد به کار میرود. شعر زیر نمونهای از کاربرد امرد توسط مولوی در مثنوی معنوی است:
تا توانی بنده شو سلطان مباش | زخم کش چون گوی شو، چوگان مباش |
ور نه چون لطفت نماند وین جمال | از تو آید آن حریفان را ملال |
آن جماعت کت همی دادند ریو | چون ببینندت بگویندت که دیو |
جمله گویندت چو بینندت به در | مردهای از گور خود برکرد سر |
همچو امرد که خدا نامش کنند | تا بدین سالوس در دامش کنند |
جوانی در سرودههای پارسی
[ویرایش]- پیری و جوانی پی هم جون شب و روزند
- ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
- صائب تبریزی هم جوانی را از دید خود میبیند:
- شدی چو پیر مرو درپی هوا صائب
- که دلپذیر بود موسم شباب هوا
- در جایی دیگر، صائب دورهٔ جوانی را بسیار زودگذر توصیف میکند:
- ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی
- چو برق آمد و چون ابر نو بهار گذشت
پانویس
[ویرایش]- ↑ Macmillan Dictionary for Students Macmillan, Pan Ltd. (1981), page 1155. Retrieved 2010-7-15.
- ↑ "Youth". Merriam-Webster. Archived from the original on 3 March 2016. Retrieved November 6, 2012.
{{cite web}}
: Italic or bold markup not allowed in:|publisher=
(help) - ↑ {{https://www.isna.ir/news/98022312086/%D8%B3%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF}}
- ↑ (2004) Webster's New World College Dictionary, Fourth Edition.
- ↑ http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-09958a062d82451f8b02323aa299bb07-fa.html
پیوند به بیرون
[ویرایش]- برخی از تصاویر جوانی و پیری در ادبیات منظوم فارسی- دری
- KidsHealth.org, a website on youth's health