پراکسیس - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
مجموعه مقالاتی در مورد |
مکتب فرانکفورت |
---|
آثار مهم |
خرد و انقلاب دیالکتیک روشنگری اخلاق صغیر انسان تک ساحتی دیالکتیک منفی |
نظریه پردازان مهم |
ماکس هورکهایمر • تئودور آدورنو هربرت مارکوزه • والتر بنیامین زیگفرید کراکائر • فریدریش پولاک فرانتس نویمان • لیو لوونتال اریش فروم • هلموت رایشلت یورگن هابرماس • اکسل هونت |
مفاهیم مهم |
نظریه انتقادی • دیالکتیک • پراکسیس • ضد اثباتگرایی مطالعات فرهنگ عامه • صنعت فرهنگ سرمایهداری |
پراکسیس (به فرانسوی: Praxis) به معنی جد و جهد طبیعی یا نفسانیای است که منتهی به حصول نتیجه گردد. پراکسیس را به معنی کیفیت وجود نیز به کار بردهاند و در این مورد از آن به ملکه یا عادت تعبیر میکنند. سارتر گوید: عمل کاشف وجود است، و موضوع بحث ما عمل (پراکسیس) است، از این جهت که سازنده تاریخ و مؤثر در آن است. لفظ Apraxie در اصطلاح روانشناسان به معنی کسی است که با وجود تندرستی، قادر به انجام اعمال عادی نباشد.[۱]
برنشتاین توجه به پراکسیس و عمل را عنصر مشترک در مکاتب فلسفی مهم معاصر معرفی میکند.[۲] معنای پراکسیس (praxis) در آثار ارسطو فعالیتی است که تنها در جامعه انسانی، واقعیت یافتنی است یعنی در جایی که زبان فراگرفته شده و بکاربسته میشود.[۳]
منابع
[ویرایش]- ↑ جمیل صلیبا-منوچهر صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفی، انتشارات حکمت - تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۶ ص ۱۹۳
- ↑ حسامی فر، عبدالرزاق؛ کاوشی در ریشههای تقابل فلسفه تحلیلی و فلسفه قاره ای، مجله: ذهن» زمستان ۱۳۹۰ - شماره ۴۸، صفحه ۱۳۱ تا ۱۵۴
- ↑ شاهرخ حقیقی، درآمدی بر نظریه انتقادی یورگن هابرماس