نهاد (دستور زبان) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نَهاد (فاعل و مسند‌الیه) (به انگلیسی: Subject) بخشی از جمله است که درباره ی آن سخن می‌گوییم؛ یا کاری را انجام می‌دهد (فاعل فعل) و یا صفت و حالتی را به آن نسبت می‌ دهیم (مسندالیه فعل).[۱] نهاد واژه یا گروهی از واژگان یک جمله‌واره است که دربارهٔ آن خبری می‌دهیم.[۲] یعنی صاحب خبر است.[۳] هر جمله‌واره (جمله ساده) دارای دو بخش نهاد و گزاره است. نشانهٔ نهاد هم‌خوانی آن با شناسه است. نهاد معمولاً پیش از گزاره می‌نشیند و توسط گزاره تکمیل می‌شود. نهاد در جواب «چه کسی» یا «چه چیزی» می‌آید.

نمونه‌ها

[ویرایش]

هر واژه‌ای که نهاد است را در درون «» می‌توانید ببینید:

«باد بهاری [نهاد]» وزید. - چه چیزی وزید؟ باد بهاری... [گزاره: وزید]
«علی [نهاد]» میله را برید. - چه کسی میله را برید؟ علی... [گزاره: میله را برید]
«هوا [نهاد]» سرد است. - چه چیزی سرد است؟ هوا... [گزاره: سرد است (که شامل فعل هم می‌شود)]
«هوا [نهاد]» گرم است.
«حسین [نهاد]» چاق است. - چه کسی چاق است؟ حسین...
«علی [نهاد]» ای همای رحمت تو چه آیتی ... را. - چه کسی آیت(نشانه) ... است؟ علی...

در اینجا نهادهای موجود در یک شعر را ببینید:

«بنی آدم [نهاد]» اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورَد «روزگار [نهاد]»دگر عضوها را نمانَد قرار
«تو [نهاد]» کز محنت دیگران بی‌غمینشاید که نامت نهند آدمی
— سعدی

نهاد ضمنی

[ویرایش]

گاهی نهاد می‌تواند در جمله حضور نداشته باشد که به آن نهاد ضمنی (Implied Subject) می‌گویند:

راست به مانند یکی زلزله داده تنش بر تن ساحل یله

- چه کسی تنش را بر تن ساحل تکیه (یله) داده؟ دریا...

انواع نهاد

[ویرایش]

در میان زبان‌شناسان ایرانی، نهاد به دو گونه تقسیم می‌شود: فاعل و مسنَدْاِلَیه (یا مسندٌاِلَیه).

فاعل

[ویرایش]

«فاعل» نهادی است که کاری انجام داده‌است؛ همان‌ کنندهٔ کار است که انجام دادن کار یا عامل روی دادن حالتی به آن نسبت داده می‌شود. برای نمونه:

پرویز [فاعل] رفت [فعل].
علی [فاعل] حلب ساخت [فعل].

بعضی کتب واژهٔ فاعل را به عنوان ترجمه برای subject یا grammatical subject استعمال می‌کنند. در حالیکه با تعریفی که برای فاعل قائل هستیم این واژهٔ مفهوم کنشگر را می‌رساند. گرچه عبارات real subject و logical subject را می‌توان به فاعل برگرداند اما grammatical subject معادل دیگری می‌طلبد. خانلری معادل نهاد را برای واژهٔ grammatical subject برگزید که استفاده هم می‌شود اما فرهنگستان برای آن اصطلاح فاعلِ دستوری را وضع کرده‌است. دیگر آنکه بعضی نویسندگان nominative case را حالت فاعلی می‌گویند.

مسندالیه

[ویرایش]

«مسندالیه» نهادی است که به آن صفت یا حالتی را نسبت می‌دهیم. برای نمونه:

هوا [مسندالیه] سرد [مسند] است.
نیما [مسندالیه] خوشحال [مسند] است.

جمله اسمیه و جمله فعلیه

[ویرایش]

به جمله‌واره‌ای که دارای فاعل است جملۀ فعلیه و به جمله‌واره‌ای که دارای مسندالیه است جملۀ اسمیه گفته می‌شود. فعلیه یا اسمیه بودن جمله‌واره ارتباط مستقیمی با فعل جمله دارد.

منابع

[ویرایش]
  1. انوری، حسن: دستور زبان فارسی. اصفهان ۱۳۹۰.
  2. دستور زبان فارسی-دکتر پرویز ناتل خانلری
  3. زبان فارسی ۱، ص۸

پیوند به بیرون

[ویرایش]
  • مثال برای فاعل (سامانهٔ جستجوی دادگان، جستجوی برخط در پیکرهٔ وابستگی نحوی و فرهنگ ظرفیت نحوی افعال زبان فارسی)