شارلمانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

شارلمانی
یک دناریوس از شارلمانی به تاریخ ح. ۸۱۲–۸۱۴ با نوشتهٔ «KAROLVS IMP AVG" (لاتین)
امپراتور مقدس روم
سلطنت۲۵ دسامبر ۸۰۰ میلادی – ۲۸ ژانویه ۸۱۴ میلادی
تاج‌گذاری۲۵ دسامبر ۸۰۰
کلیسای قدیمی سنت پیتر، رم
جانشینلوئی یکم
پادشاه لمباردها
سلطنت۱۰ ژوئیه ۷۷۴ میلادی – ۲۸ ژانویه ۸۱۴ میلادی
تاج‌گذاری۱۰ ژوئیه ۷۷۴
پاویا
پیشیندسیدریوس
جانشینبرنارد ایتالیا
پادشاه فرانک‌ها
سلطنت۹ اکتبر ۷۶۸ میلادی – ۲۸ ژانویه ۸۱۴ میلادی
تاج‌گذاری۹ اکتبر ۷۶۸
نوایون
پیشینپپن کهتر
جانشینلوئی پارسا
زاده۲ آوریل ۷۴۲ (۲ آوریل ۷۴۷ یا ۲ آوریل ۷۴۸)[۱]
پادشاهی فرانک
درگذشته۲۸ ژانویهٔ ۸۱۴ (۷۱ سال)
۲۸ ژانویهٔ ۸۱۴ (۶۶ سال) یا ۲۸ ژانویهٔ ۸۱۴ (۶۵ سال)[۱]
آخن، امپراتوری فرانک
آرامگاه
همسران
  • دسیدراتا
    (ازدواج ح. ۷۷۰ میلادی؛ جدایی ۷۷۱ میلادی)
  • هیلدگارد
    (ازدواج ۷۷۱ میلادی؛ درگذشتهٔ ۷۸۳ میلادی)
  • فاسترادا
    (ازدواج ح. ۷۸۳ میلادی؛ درگذشتهٔ ۷۹۴ میلادی)
  • لوتگارت
    (ازدواج ح. ۷۹۴ میلادی؛ درگذشتهٔ ۸۰۰ میلادی)
فرزند(ان)
از جمله دیگران
دودمانکارولنژی
پدرپپن کهتر
مادربرترادا
امضاءشارلمانی's signature

شارلمانی (به فرانسوی: Charlemagneشارل یکم فرانسه یا کارل بزرگ یا کارُلوس مانیوس (به لاتین: Carolus Magnus) (احتمالاً زاده ۲ آوریل ۷۴۲ میلادی - درگذشته ۲۸ ژانویه ۸۱۴ میلادی[۲][۳]پسر پپن دوم و یکی از اعضای دودمان کارولنژی، از سال ۷۶۸ پادشاه فرانک‌ها، از سال ۷۷۴ پادشاه لومباردها و از سال ۸۰۰ امپراتور رومیان بود. شارلمانی موفق شد اکثریت اروپای غربی و مرکزی را متحد کند و اولین امپراتور شناخته شده‌ای بود که پس از سقوط امپراتوری روم غربی در حدود سه قرن قبل، در اروپای غربی حکومت کرد. ایالت گسترده فرانک که شارلمانی تأسیس کرد، امپراتوری کارولنژی بود که اولین مرحله در تاریخ امپراتوری مقدس روم به حساب می‌آید. او توسط آنتی پاپ پاسکال سوم قدیس شد - عملی که بعداً باطل تلقی شد - و اکنون برخی او را در کلیسای کاتولیک به‌عنوان بئاتیفیه می‌دانند (که گامی در مسیر تقدس است). بعد از شارلمانی اروپا وارد دوره حکومت‌های محلی و فئودالیته شد.[۴]

آغاز زندگی و رسیدن به قدرت

[ویرایش]
پیکره‌ای از شارلمانی، سده چهاردهم

شارلمانی فرزند پپن کهتر و همسرش برترادا بود. در مکان و زمان تولد او اختلاف نظر وجود دارد.[۵] به نقل از فریدریش هیر، تاریخ‌دان اتریشی، تاریخ احتمالی تولد او ۲ آوریل ۷۴۲ میلادی است.[۶] او را به نام پدربزرگش، شارل مارتل، نامگذاری کردند و به فرانسوی شارل و در لاتین کارولوس خواندند.[نیازمند منبع] پس از آن که پدرش در سال ۷۶۸ میلادی درگذشت، شارلمانی حکومت را با برادرش کارلمان یکم تقسیم کرد. پس از مرگ کارلمان در سال ۷۷۱ میلادی، وی قدرت را به تنهایی در دستانش گرفت. امپراتوری فرانک‌ها در این زمان در موقعیت بسیار خطرناکی قرار داشت. ساکسون‌ها بر عقاید مذهبی پیشین خود پافشاری می‌کردند. در جنوب، کلیسای کاتولیک با لمباردها بر سر قدرت مجادله می‌کرد و اعراب اموی نیز که در شبه‌جزیره ایبریا به قدرت رسیده بودند، در حال پیشروی به شمال بودند. از خاور نیز امپراتوری مورد تهاجم آوارهای اوراسیایی بود. شارلمانی تا سال ۸۰۰ میلادی به فکر ایجاد روابط جدید در غرب اروپا بود و آمادگی جنگ هم‌زمان در تمام جبهه‌ها را نداشت.[۵]

فتوحات

[ویرایش]
زاکسن و بایرن

شارل مارتل و پپین، پدربزرگ و پدر شارلمانی تقریباً هر سال در دوره حاکمیت خود در حال لشکرکشی به جایی بودند. شارلمانی نیز به حد اعلا این طریقه را پیش گرفت. جنگ با زاکسن‌ها سال ۷۷۲ میلادی آغاز شد.[۷] مهم‌ترین دستاوردهای شارلمانی که موجب تشکیل یک هسته آلمانی برای اروپا شد، به انقیاد کشیدن ساکسون‌ها و از بین بردن دوک‌نشین قبیله‌ای بایرن بود.[۶] بایرن سال ۷۸۸ میلادی به‌طور کامل تکه‌ای از امپراتوری شارلمانی شد.[نیازمند منبع] این سرزمین به چند کنت‌نشین تقسیم و به یکی از اجزای مهم امپراتوری بدل گشت.[۸] او تا سال ۸۰۴ میلادی زاکسن‌ها را وادار به گرویدن به مسیحیت کرد.[۷]

ایتالیا

سال ۷۷۳ میلادی فرستاده‌های پاپ از شارلمانی تقاضای کمک برای مقابله با لمباردی‌ها نمودند. فرانک‌ها سال ۷۷۴ میلادی پاویا را فتح کردند. شارلمانی آخرین پادشاه لمباردی ذسیدریوس را بر کنار کرد و دختر از قبل ازدواج‌کردهً وی را به همسری گرفت. شارلمانی سپس هدیه پیپینی پدرش به کلیسا را حمایت کرد و یک حکومت کلیسایی به وجود آورد.[نیازمند منبع]

شارلمانی حکومت آکیتن را به فرزند خردسالش لوئی و حکومت ایتالیا را به فرزند دیگرش پیپین بخشید. پاپ سال ۷۸۱ میلادی تاج بر سر هردوی آن‌ها گذاشت.[نیازمند منبع]

آوارها

سپاهیان فرانک سپس هر چه بیشتر به سمت شرق رفتند و ۷۹۶–۷۹۵ میلادی به پایتخت آوارها حمله کردند. این سرزمین تسخیر نشد اما غنائم زیادی از آن‌ها به تاراج برده شد؛ ثروتی که آوارها خود پیش از این از بیزانسی‌ها غارت کرده بودند.[۹] شارلمانی برای حفاظت امپراتوری از آوارها، مارک‌نشین آواری را درست کرد.[نیازمند منبع]

اسپانیا

شارلمانی به اسپانیا هم لشکر کشید.[۹] علت درخواست حاکم ساراگوسا برای مقابله با امارت قرطبه بود.[نیازمند منبع] به هر حال این کارزار به دشواری پیش رفت[۹] و فتوحات شارلمانی در مقابل مسلمانان اندلس اندک بود.[نیازمند منبع] به هر حال حاکمیت فرانک‌ها تا سال ۸۰۱ میلادی بر نواحی اطراف بارسلون تثبیت شد.[۹] در حین بازگشت قسمتی از ارتش فرانک‌ها با مسلمانان درگیر و تقریباً نابود شد. در این درگیری یک کنت به نام رولاند که داماد شارلمانی نیز بود، کشته شد.[نیازمند منبع]

رابطه با بیزانس

[ویرایش]
امپراتوری فرانک‌ها در اوائل سده هشتم

پس از سال ۸۰۰ میلادی در شرق درگیری‌هایی وجود داشت. نیکه‌فوروس یکم، امپراتور روم شرقی شارلمانی را به عنوان امپراتور قبول نداشت. سال ۸۰۳ میلادی فرستاده فرانک‌ها به قسطنطنیه رسید که باید بدون هیچ استقبالی بازمی‌گشت. اختلاف دو طرف بر سر حکومت دالماسی و ونیز نیز بالا گرفت. میخائیل یکم، داماد نیکه‌فوروس که پس از مرگ امپراتور بیزانس، قدرت را تصاحب کرد، شارلمانی را به عنوان امپراتور روم پذیرفت؛ به شرط آن که دو منطقه مورد جدال به بیزانس برگردد.[نیازمند منبع]

تشکیل امپراتوری

[ویرایش]

در مجموع، هنگامی که جنگ‌های تهاجمی بزرگ شارلمانی در نهایت سال ۸۰۴ میلادی به پایان رسید، سرزمین‌های تحت حکمرانی او دو برابر سرزمین‌هایی بود که شارل مارتل بر آن حکم می‌رادند. سرحدات پس از آن ثابت ماندند. بدین ترتیب شارلمانی «پادشاهی» را به «امپراتوری» بدل کرد.[۹]

سال ۷۹۵ میلادی لئوی سوم پاپ شد و پشتیبانی از امپراتوری فرانک‌ها را تضمین کرد؛ دیری نگذشت که پاپ جدید با نجیب‌زاده‌ها درگیر شد. آن‌ها به پاپ تهمت بی‌لیاقتی و گناهان بزرگی همچون زنا می‌زدند، تا جایی که پاپ مجبور شد نزد شارلمانی در پادربورن برود. هنگام ورود شارلمانی به رم در سال ۸۰۰ میلادی مورد استقبال پاپ قرار گرفت و به عنوان امپراتور مقدس روم از طرف وی تاج‌گذاری شد؛ بدین ترتیب شارلمانی پس از رومولوس آگوستولوس، نخستین پادشاهی بود که امپراتور خوانده می‌شد. او جانشین مستقیم امپراتوران روم گردید و امپراتوری فرانکی خود را جایگزین امپراتوری روم کرد.[نیازمند منبع]

تاج‌گذاری شارلمانی توسط پاپ لئوی سوم

یکپارچگی کلیسا

[ویرایش]

شارلمانی خود را قیم مسیحیت غرب می‌دانست و با باور به «مأموریتی از جانب خدا»، قدم‌های مستحکمی برای سازمان‌دهی، هدایت و اداره آن برداشت. او کلیسای امپراتوری را به ۲۱ اسقف‌نشین اعظم تقسیم کرد. شارلمانی، شوراهای کلیسا را بر آن داشت مسائل عقیدتی را بر مبنای دیدگاه او حل‌وفصل کنند و یک نظام مذهبی رومی-فرانکی پایا ابداع نمود. کلیسای امپراتوری مسئول آموزش فرهنگی و تشکل‌بخشی به مردم بر مبنای احکام تقنینی و اداری شارلمانی شد.[۱۰]

پایان زندگی

[ویرایش]

طبق سنت فرانک‌ها، شارلمانی امپراتوری را سال ۸۰۶ میلادی بین فرزندانش تقسیم کرد. با این حال، پس از درگذشت زودهنگام فرزندان بزرگش، شارلمانی تنها میراث‌بر واقعی خود، لوئی پارسا را سال ۸۱۳ میلادی به عنوان جانشین انتخاب کرد. شارلمانی ۲۸ ژانویه سال ۸۱۴ میلادی پس از ۴۷ سال سلطنت در آخن درگذشت[۱۱] و مکان دفنش امروزه مشخص نیست.[نیازمند منبع] پس از او آخن برای قریب به یک هزاره به «زیارتگاه» پادشاهان و امپراتورهای اروپایی، مخصوصاً آلمانی، بدل گشت.[۶]

میراث

[ویرایش]

شارلمانی را پدر اروپا خوانده‌اند؛ چرا که بخش‌های غربی اروپا را برای نخستین بار از زمان اروپای دوران قدیم و بخش‌هایی از اروپا را که هیچ‌گاه تحت حکومت امپراتوری روم نبوده‌اند، متحد کرد.[۱۲]

امپراتوری که شارلمانی در اروپا بنیاد نهاد به سرعت پس از مرگش فروپاشید. با این حال ساختار امپراتوری کارولنژی شکل‌دهنده ویژگی‌های بنیادین زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در اروپا و نهادهای کلیسا برای سده‌ها پس از آن بود.[۶]

دستاوردهای شارلمانی معنای جدیدی به نام او بخشید. در بسیاری از زبان‌های اروپا، کلمه «پادشاه» از نام او گرفته شده است. به عنوان مثال، لهستانی: król، اوکراینی: корольI مجارستانی: király، لیتوانیایی: karalius، لتونیایی: karalis، روسی: король، مقدونی: крал، بلغاری: крал، رومانیایی: crai، صربی-کرواتی: краљ / kralj، ترکی: kral. این توسعه به موازات نام سزارها در امپراتوری اصلی روم است که از جمله قیصر و تزار شدند.[۱۳]

خانواده

[ویرایش]

شارلمانی از ازدواج‌های خود به عنوان ابزاری برای آشتی دادن مردمان درون امپراتوری و ایجاد اتحاد درون این امپراتوری وسیع استفاده می‌کرد.[۱۴] از هشت تا ده همسر یا هم‌بالین شناخته‌شده او، هجده فرزند حاصل شد.[۱۵] با این وجود، او تنها چهار نوه مشروع، چهار پسر از چهارمین پسرش، لوئی داشت. نوادگان وی، دودمان‌های سلطنتی متعددی که شامل هابسبورگ، کاپتی و پلانتاژنه و خاندان‌ها و خانواده‌های اشرافی بسیاری در اروپا تأسیس نمودند که این خاندان‌ها می‌توانند از لحاظ تبارشناسی، نسب و پیشینهٔ خود را به شارلمانی برسانند.[نیازمند منبع]

تاریخ آغاز ازدواج‌ها و وراث هم‌بالین‌ها و فرزندان نامشروع
حدود ۷۶۸ میلادی نخستین رابطهٔ وی با هیمیلتروت بود. ماهیت این رابطه به انواع گوناگونی مثل هم‌بالینی، یک ازدواج قانونی و شرعی، یا یک فریدلیه توصیف شده است.[۱۶] (شارلمانی هنگام ازدواج با دسیدراتا او را کنار گذاشت) پیوند این دو با هم پسری را متولد کرد:
حدود ۷۷۰ میلادی پس از وی، نخستین همسر وی دسیدراتا بود، دختر دسیدریوس، پادشاه لمباردها؛ ازدواج در ۷۷۰، جدایی در ۷۷۱.
حدود ۷۷۱ میلادی دومین همسر وی هیلدگارد وینزگاو بود (۷۵۷ یا ۷۵۸–۷۸۳)، ازدواج در ۷۷۱، درگذشتهٔ ۷۸۳. شارلمانی از او نه فرزند داشت:
  • شارل جوان‌تر (حدود ۴–۷۷۲ دسامبر ۸۱۱)، دوک من، و در ۲۵ دسامبر ۸۰۰ به‌عنوان پادشاه فرانک‌ها تاج‌گذاری نمود.
  • کارولمان، تغییرنام به پپن (آوریل ۷۷۳–۸ ژوئیه ۸۱۰)، پادشاه ایتالیا
  • ادلهایت (۷۷۴)، در حالی که والدینش در لشکرکشی به ایتالیا بودند متولد شد. او را به فرانک فرستادند، اما پیش از رسیدن به لیون درگذشت
  • رتروت (۷۷۵–۶ ژوئن ۸۱۰)
  • لوئی (۷۷۸–۲۰ ژوئن ۸۴۰)، دوقلوی لوتیر، پادشاه آکیتن از ۷۸۱، به‌عنوان پادشاه فرانک‌ها/هم‌امپراتور در ۸۱۳ تاج‌گذاری نمود، امپراتور ارشد از ۸۱۴
  • لوتیر (۷۷۸–۶ فوریه ۷۷۹/۷۸۰)، دوقلوی لویی، در شیرخوارگی درگذشت[۱۷]
  • برتا (۷۷۹–۸۲۶)
  • گیزلا (۷۸۱–۸۰۸)
  • هیلدگارده (یا ایلدوگارد) (۷۸۲–۷۸۳)
حدود ۷۷۳ میلادی نخستین هم‌بالین شناخته‌شدهٔ وی گرسویندا (یا گرویندا) بود. آن‌ها صاحب یک فرزند شدند:
  • ادالتروده (زاده ۷۷۴)
حدود ۷۷۴ میلادی دومین هم‌بالین شناخته‌شدهٔ وی مدلگارت بود. آن‌ها صاحب یک فرزند شدند:
حدود ۷۸۴ میلادی سومین همسر وی فاسترادا بود، ازدواج در ۷۸۴، درگذشتهٔ ۷۹۴. آن‌ها دو فرزند داشتند:
حدود ۷۹۴ میلادی چهارمین همسر وی لوتگارت بود، در ۷۹۴ با یکدیگر ازدواج نمودند، بدون فرزند درگذشت.
حدود ۸۰۰ میلادی چهارمین هم‌بالین شناخته‌شدهٔ وی رژینا بود. آن‌ها دو فرزند داشتند:
حدود ۸۰۴ میلادی پنجمین هم‌بالین شناخته‌شدهٔ وی اتلیند بود. آن‌ها دو فرزند داشتند:
  • ریچباد (۸۰۵–۸۴۴)، راهب بزرگ سن‌ریکی
  • تئودوریک (زاده ۸۰۷)

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Charlemagne Britannica وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  2. Bradbury, Jim (2 August 2004). The Routledge Companion to Medieval Warfare. Routledge. pp. 19–. ISBN 978-1-134-59847-2.
  3. Barbero, Alessandro (10 September 2004). Charlemagne: Father of a Continent. University of California Press. pp. 12–. ISBN 978-0-520-23943-2.
  4. Becher, Matthias (2005-03-04). Charlemagne (به انگلیسی). Yale University Press. p. 96. ISBN 0-300-10758-7.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ Bachrach, Bernard S.; Clifford J. Rogers; Kelly DeVries (November 2002). Journal of Medieval Military History. Boydell Press. ISBN 978-0-85115-909-6.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ Heer 1967, p. 9.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ Wickham 2016, p. 62.
  8. Heer 1967, p. 11.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ Wickham 2016, p. 63.
  10. Heer 1967, p. 12–13.
  11. Godman, Peter (1985). Poetry of the Carolingian Renaissance. Duckworth. pp. 206–211. ISBN 978-0-7156-1768-7.
  12. Papst Johannes Paul II (2004). "Ansprache von seiner Heiligkeit Papst Johannes Paul II" (به آلمانی). Internationaler Karlspreis zu Aachen. Archived from the original on 17 January 2012.
  13. Passages from Antiquity to Feudalism
  14. Heer 1967, p. 13.
  15. Durant, Will. "King Charlemagne." بایگانی‌شده در ۲۴ دسامبر ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine. Story of Civilization, Vol III, The Age of Faith. Online version in the Knighthood, Tournaments & Chivalry Resource Library, Ed. Brian R. Price.
  16. Charlemagne's biographer Einhard (Vita Karoli Magni, ch. 20) calls her a "concubine" and Paulus Diaconus speaks of Pippin's birth "before legal marriage", whereas a letter by Pope Stephen III refers to Charlemagne and his brother Carloman as being already married (to Himiltrude and Gerberga), and advises them not to dismiss their wives. Historians have interpreted the information in different ways. Some, such as Pierre Riché (The Carolingians, p.86.), follow Einhard in describing Himiltrude as a concubine. Others, for example Dieter Hägemann (Karl der Große. Herrscher des Abendlands, p. 82f.), consider Himiltrude a wife in the full sense. Still others subscribe to the idea that the relationship between the two was "something more than concubinage, less than marriage" and describe it as a Friedelehe, a form of marriage unrecognised by the Church and easily dissolvable. Russell Chamberlin (The Emperor Charlemagne, p. 61.), for instance, compared it with the English system of common-law marriage. This form of relationship is often seen in a conflict between Christian marriage and more flexible Germanic concepts.
  17. "By [Hildigard] Charlemagne had four sons and four daughters, according to Paul the Deacon: one son, the twin of Lewis, called Lothar, died as a baby and is not mentioned by Einhard; two daughters, Hildigard and Adelhaid, died as babies, so that Einhard appears to err in one of his names, unless there were really five daughters." Thorpe, Lewis, Two Lives of Charlemagne, p.185

منابع

[ویرایش]