اسرائیل - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
دولت اسرائیل | |
---|---|
اسرائیل در داخل مرزهای شناخته شده بینالمللی که با رنگ سبز تیره نشان داده شده است؛ سرزمینهای اشغالی با رنگ سبز روشن مشخص گردیده است | |
پایتخت و بزرگترین شهر | اورشلیم (رسمیت محدود)[۱] [fn ۱][fn ۲] ۳۱°۴۷′ شمالی ۳۵°۱۳′ شرقی / ۳۱٫۷۸۳°شمالی ۳۵٫۲۱۷°شرقی |
زبان رسمی | عبری |
زبان به رسمیت شناختهشده | عربی[fn ۳] |
گروههای قومی (۲۰۲۳)[۱۱] | |
دین(ها) (۲۰۲۳)[۱۲] | |
نام(های) اهلیت | اسرائیلی |
حکومت | جمهوری پارلمانی متمرکز |
اسحاق هرتزوگ | |
بنیامین نتانیاهو | |
• سخنگوی کنست | امیر اوهانا |
• قاضی کل | اوزی فوگلمن (سرپرست) |
قوه مقننه | کنست |
کشور مستقل | |
• استقلال | ۱۴ مه ۱۹۴۸ |
• عضویت در سازمان ملل متحد | ۱۱ مه ۱۹۴۹ |
۱۹۵۸–۲۰۱۸ | |
مساحت | |
• کل | ۲۰٬۷۷۰–۲۲٬۰۷۲ کیلومتر مربع (۸٬۰۱۹–۸٬۵۲۲ مایل مربع)[a] (۱۴۹ام) |
• آبها (٪) | ۲٫۷۱ (تا ۲۰۱۵)[۱۳] |
جمعیت | |
• برآورد سال ۲۰۲۴ | ۹٬۹۶۳٬۴۲۰[۱۴][fn ۴] (۹۳ام) |
• سرشماری ۲۰۰۸ | ۷٬۴۱۲٬۲۰۰[۱۵] |
• تراکم | ۴۵۱٫۴۰۵ بر کیلومتر مربع (۱٬۱۶۹٫۱ بر مایل مربع) (۲۹ام) |
تولید ناخالص داخلی (GDP) برابری قدرت خرید (PPP) | برآورد ۲۰۲۳ |
• کل | $۵۳۷٫۱۴۰ میلیارد[۱۶] (۴۷ام) |
• سرانه | $۵۵٬۵۴۰[۱۶] (۳۰ام) |
تولید ناخالص داخلی (GPD) (اسمی) | برآورد ۲۰۲۳ |
• کل | $۵۲۱٫۶۸۸ میلیارد[۱۶] (۲۹ام) |
• سرانه | $۵۳٬۱۹۵[۱۶] (۱۸ام) |
شاخص جینی (۲۰۱۸) | ۳۴٫۸[۱۷] |
شاخص توسعه انسانی (۲۰۲۱) | ۰٫۹۱۹[۱۸] ۲۲ام |
واحد پول | شکل جدید (₪) (ILS) |
منطقه زمانی | یوتیسی+۲:۰۰ (IST) |
• تابستان (ساعت تابستانی) | یوتیسی+۳:۰۰ (IDT) |
گاهشماری | |
جهت رانندگی | راست |
پیششماره تلفنی | +۹۷۲ |
کد ایزو ۳۱۶۶ | IL |
دامنه سطحبالا | .il |
|
اسرائیل (به عبری: יִשְרָאֵל؛ به عربی: إِسْرائيل) با نام رسمی دولت اسرائیل (به عبری: מְדִינַת יִשְרָאֵל، آوانگاری: مِدینات یِسْرائیل)، کشوری در منطقه شام جنوبی در غرب آسیا است. این کشور از شمال با لبنان و سوریه، از شرق با کرانه باختری و اردن، از جنوب غربی با نوار غزه و مصر و از غرب با دریای مدیترانه همسایه است.[۱۹] با وجود اینکه این کشور مساحت نسبتاً کمی دارد، اما از نظر جغرافیایی دارای ویژگیهای متنوعی است.[۲۰][۲۱] مرکز اقتصادی و علمی اسرائیل، تلآویو است،[۲۲] درحالی که مرکز حکومت آن در اورشلیم واقع است؛ اورشلیم بهعنوان پایتخت این کشور توسط بیشتر کشورها، به رسمیت شناخته شده است اما چندین کشور آن را به رسمیت نمیشناسند و همچنان تلآویو را پایتخت اسرائیل میدانند.[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶]
اسرائیل در سرزمین اسرائیل واقع است. در دوران باستان، این منطقه شاهد سلطنت متحدهٔ اسرائیل و پس از آن، پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی اسرائیل بوده است. اسرائیلِ مدرن، در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ میلادی با تصویب قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل — تقسیم فلسطینِ بریتانیا به دو کشور اسرائیل و عرب و اداره شهر اورشلیم به صورت بینالمللی — شکل گرفته است.[۲۷] این طرح موافقت سران اسرائیلی را در پی داشت اما اعراب فلسطین و دولتهای عرب منطقه بیدرنگ آن را رد کردند.[۲۸] در نتیجه از تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۴۷ تا ۱۴ مه ۱۹۴۸ میان شبهنظامیان عرب و یهودی نبردهای خونینی درگرفت. نهایتاً در ۱۴ مه ۱۹۴۸ همزمان با پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین، «دولت اسرائیل» با صدور منشور استقلال، اعلام موجودیت کرد.[۲۹] یک روز پس از اعلام استقلال، تمامی همسایگان عرب بهطور همزمان به اسرائیل حمله کردند که متحمل شکست شدند. از آن پس، مجموعهای از درگیریهای نظامی بین نیروهای اسرائیلی و کشورهای عرب رخ داده که جنگ ۱۹۴۸، جنگ ۱۹۵۶، جنگ ششروزه ۱۹۶۷ و جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ مهمترین آنها بودهاند.[۳۰]
اسرائیل عضو رسمی سازمان ملل متحد است و در حال حاضر با ۱۶۵ کشور جهان روابط دیپلماتیک دارد. پس از پیمان ابراهیم، ۵ کشور عربی با این کشور روابط دیپلماتیک برقرار کردند.[۳۱] نوع حکومت آن، جمهوری پارلمانی است. این کشور دارای نظام پارلمانی و حق رای عمومی است.[۳۲][۳۳] در این کشور، رئیسجمهور مقامی تشریفاتی است[۳۴] و نخستوزیر بهعنوان رئیس دولت و کِنست (پارلمان اسرائیل) بهعنوان شاخه قانونگذار عمل میکند. اسرائیل تنها کشور با شهروندان عمدتاً یهودی در جهان است.[۳۵] بر پایه برآورد سال ۲۰۱۳ سازمان مرکزی آمار اسرائیل، این کشور در حدود ۸ میلیون و ۵۱ هزار نفر جمعیت داشته است که ۶٬۰۴۵٬۹۰۰ نفر از آنان را یهودیان و ۱٬۶۶۳٬۴۰۰ را اعراب اسرائیلی تشکیل دادهاند.[۳۶][۳۷] بیشتر اعراب اسرائیلی، مسلمان و گروهی نیز مسیحی و دروزی هستند. مارونیها، سامریها، ارمنیها، چرکسیها و کردها[۳۸][۳۹] از دیگر اقلیتهای قومی ساکن این کشور هستند.[۴۰] این کشور همچنین میزبان بناهایی مقدس از ادیان ابراهیمی، شامل یهودیت، مسیحیت، اسلام و بهائیت است.
اسرائیل، کشوری توسعهیافته و عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی[۴۱] میباشد. در سال ۲۰۲۰ میلادی، این کشور بر پایهٔ تولید ناخالص داخلی با ۵۲۲٫۰۳ بیست و یکمین اقتصاد بزرگ جهان و از حیث سرانه تولید داخلی در رتبهٔ سیزدهم جهان[۴۲] قرار گرفت.[۴۳] همچنین کشور اسرائیل از لحاظ رتبهبندی دانشگاهی، بهترین وضعیت علمی را در منطقه خاورمیانه داراست.[۴۴] از لحاظ شاخص توسعه انسانی، از ۰٫۸۷ در سال ۲۰۰۲ به ۰٫۹۲در سال ۲۰۲۰ میلادی رسید که بیانگر رشدی ۰٫۲۷٪ است.[۴۵] این کشور از لحاظ این شاخص در بالاترین رتبه در منطقه خاورمیانه قرار دارد.[۴۶] مردم این کشور از لحاظ امید به زندگی، دارای یکی از بالاترین شاخصها در میان کشورهای جهان هستند.[۴۷] بنابر گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، مطبوعات و رسانههای اسرائیلی، بالاترین میزان آزادی را در میان کشورهای منطقه خاورمیانه دارند.[۴۸]
نام
در دوران قیمومت بریتانیا (۱۹۲۰–۱۹۴۸)، تمام منطقه با نام «فلسطین» خطاب میشد.[۴۹] اسرائیل پس از استقلال خود در سال ۱۹۴۸، بهطور رسمی نام «دولت اسرائیل» را برگزید. (عبری: מְדִינַת יִשְׂרָאֵל، [mediˈnat jisʁaˈʔel]؛ عربی: دَوْلَة إِسْرَائِیل، ,[dawlat ʔisra:ˈʔi:l]) نامهای تاریخی و مذهبی دیگری از جمله «سرزمین اسرائیل» (Eretz Israel)، صهیون و یهودیه، برای این کشور پیشنهاد شدند اما نهایتاً مورد قبول قرار نگرفتند.[۵۰] نام «اسرائیل» پیشنهاد داوید بن گوریون بود که با رای ۶–۳ به تصویب رسید.[۵۱] چند هفته پس از استقلال، دولت با اعلام رسمی موشه شارت وزیر امور خارجه وقت، اصطلاح «اسرائیلی» را برای اشاره به شهروندان اسرائیل انتخاب کرد.[۵۲]
در کتاب مقدس و همچنین در طول تاریخ، نام «سرزمین اسرائیل» برای اشاره به منطقه پادشاهی اسرائیل؛ و «بنی اسرائیل» برای اشاره به کل قوم یهود استفاده شده است.[۵۳] معنای لغت «اسرائیل» (عبری: יִשְרָאֵל؛ هفتادگانی یونانی: Ἰσραήλ) بهطور دقیق روشن نیست؛ بر اساس نظر زبانشناسان، میتواند به معنای «ال (خدا) تحمیل/حکم کننده» باشد. معنای آن در سفر پیدایش به معنای «گلاویز شدن با خدا» تعبیر شده[۵۴][۵۵][۵۶] که به روایت کشتی گرفتن یعقوب با فرشته و پیروزی او اشاره دارد. فرشته، (یا برپایه برخی تعابیر خدا) در سفر بازگشت یعقوب به کنعان با او کشتی میگیرد و پس از توفیق یعقوب بهعنوان پاداش این پیروزی، نام وی را به «اسرائیل» تغییر میدهد.[۵۷] دوازده پسر یعقوب اجداد دوازده سبط بنی اسرائیل (فرزندان اسرائیل) محسوب شدند. اولین سند باستانشناسی کشفشده که کلمهٔ «اسرائیل» را به عنوان یک حکومت ذکر کرده است، لوح مرنپتا از مصر باستان (مربوط به اواخر قرن سیزدهم قبل از میلاد) است که موقعیت جغرافیایی اسرائیل در کنعان یا اطراف آن را توصیف کرده است.[۵۸]
تاریخ
پیشاتاریخ
تاریخچه مهاجرت اولیه انسانها به خارج از آفریقا به شام ماقبل تاریخ، جایی که اسرائیل در آن واقع شده است، بر اساس آثاری که در عبیدیه در دره ریفت اردن یافت گردیده، به حداقل ۱٫۵ میلیون سال قبل بازمیگردد،[۵۹] در حالی که فسیلهای یافتشده از انسانهای سخول و قفذه در اسرائیل، قدمتی بیش از ۱۲۰۰۰۰ سال را دارا میباشند.[۶۰] فرهنگ ناتوفی در هزاره ۱۰ قبل از میلاد در جنوب شام پدیدار شد،[۶۱] پس از آن فرهنگ غسولینی در حدود ۴۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح هویدا گشت.[۶۲]
کنعان (۲۰۰۰–۱۰۰۰ قبل از میلاد)
تاریخ کنعانیان از نظر باستانشناسی به عصر برنز میانه (۲۱۰۰–۱۵۵۰ قبل از میلاد) بازمیگردد.[۶۳] در اواخر عصر برنز (۱۵۵۰–۱۲۰۰ قبل از میلاد)، بخشهای بزرگی از کنعان ، دولتهای تابعه را تشکیل دادند که به پادشاهی جدید مصر خراج میدادند.[۶۴] در نتیجه فروپاشی تمدن در اواخر عصر برنز، کنعان به منجلاب هرج و مرج فرورفت و مصر کنترل خود را بر منطقه بهطور کامل از دست داد.[۶۵][۶۶] شواهدی وجود دارد که مراکز شهری مانند حزور، بیت شیان، مگیدو، اکرون، اشدود و اشکلون آسیب دیده یا به کلی ویران شدهاند.[۶۷]
اسرائیل باستان (۱۲۰۰–۵۵۰ قبل از میلاد)
قومی به نام بنیاسرائیل برای اولین بار در استیل مرنپتا که یک کتیبه مصری باستان مربوط به حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد است، ظاهر میشود.[۶۸][۶۹][۷۰][۷۱]
تصور میشود که اجداد بنی اسرائیل شامل مردم باستانی سامی زبان بومی این منطقه بودهاند.[۷۲] : ۷۸–۷۹ بر اساس گزارش باستانشناسان مدرن، بنیاسرائیل و فرهنگ آنها از طریق توسعه دین تکپرستی — و بعداً توحیدی —با محوریت یهوه، از قوم کنعانی و فرهنگهای آنها منشعب شده است.[۷۳][۷۴][۷۵] آنها به شکلی باستانی از زبان عبری صحبت میکردند که به عبری کتاب مقدس معروف است.[۷۶] در همان زمان، فلسطینیان در دشت ساحلی جنوبی مستقر شدند. [۷۷] [۷۸]
باستانشناسی مدرن تا حد زیادی تاریخنگاری روایت تورات در مورد پدرسالاران، خروج و داستانهای فتح شرح دادهشده در کتاب یوشع را کنار گذاشته است و این روایات را به عنوان افسانه ملی بنی اسرائیل میداند.[۷۹] با این حال، به نظر میرسد برخی از عناصر این روایات افسانهای ریشههای تاریخی نیز داشته باشند. [۸۰] [۸۱][۸۲]
تردیدهایی در مورد نخستین پادشاهی اسرائیل و یهودای باستان و گستره قلمرو آنها و قدرتشان وجود دارد. در حالی که مشخص نیست که آیا هرگز پادشاهی متحد اسرائیل وجود داشته است یا خیر[۸۳][۸۴]اما با این حال مورخان و باستان شناسان توافق دارند که پادشاهی شمالی اسرائیل تا ۹۰۰ قبل از میلاد وجود داشته است[۸۵][۸۶] تا اینکه پادشاهی یهودا در ۸۵۰ ق.م. به قدرت رسید.[۸۷][۸۸] پادشاهی اسرائیل از بین دو پادشاهی دیگر مرفه تر بود و به زودی به یک قدرت منطقهای تبدیل شد. [۸۹] در طی آن دوران سلسله عمریان، سامره، جلیل، دره اردن، شارون و بخشهای وسیعی از ماوراء اردن را تحت کنترل داشت.[۹۰] ساماریا، پایتخت و خانه یکی از بزرگترین سازههای عصر آهن در شام بود.[۹۱][۹۲]
پادشاهی اسرائیل در حدود سال ۷۲۰ قبل از میلاد، زمانی که توسط امپراتوری نو-آشوری تح شد، ویران گردید.[۹۳] پادشاهی یهودا، به پایتختی اورشلیم، بعداً به دولت متکی امپراتوری آشوری نو و سپس امپراتوری نو بابلی تبدیل شد. تخمین زده میشود که جمعیت منطقه در عصر آهن دوم حدود ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بوده است.[۹۴]
در سال ۶/۵۸۷ قبل از میلاد، به دنبال شورش یهودا، نبوکدنصر دوم، اورشلیم و معبد سلیمان را محاصره و ویران کرد، [۹۵][۹۶] پادشاهیشان را منحل و بسیاری از نخبگان یهودی را به بابل تبعید کرد و بدینترتیب اسارت یهودیان آغاز شد.[۹۷] این شکست در تواریخ بابلی نیز ثبت شده است.[۹۸][۹۹]
دورهٔ معبد دوم (سدهٔ ششم قبل از میلاد–سدهٔ دوم میلادی)
پس از تصرف بابل در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، کوروش کبیر، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی ایران، اعلامیهای را ارائه داد که مفاد آن به جمعیت تبعیدیانیهودی اجازه بازگشت به یهودا را میداد، به جمعیت یهودی که بازگشته بودند اجازه داده شد تا معبد را خودگردان و بازسازی کنند.[۱۰۰][۱۰۱] ساخت معبد دوم حدود ۵۲۰ پیش از میلاد تمام گشت.[۱۰۰] پارسها بر این منطقه به عنوان استانی یهودی حکومت میکردند،[۱۰۲] که در قرون پنجم تا چهارم پیش از میلاد حدود ۳۰۰۰۰ نفر جمعیت را در خود جای داده بود.[۱۰۳] : ۳۰۸
در سال ۳۳۲ قبل از میلاد، اسکندر مقدونی این منطقه را به عنوان بخشی از لشکرکشی خود علیه امپراتوری ایران فتح کرد. پس از مرگ او، این منطقه تحت کنترل امپراتوریهای بطلمیوسی و سلوکی به عنوان بخشی از کوئل-سوریه شناخته شد. در طول قرون بعدی، یونانی شدن منطقه منجر به تنشهای فرهنگی گردید که در زمان سلطنت آنتیوخوس چهارم به اوج رسید و شورش مکابیان در سال ۱۶۷ قبل از میلاد را سبب شد. ناآرامیهای داخلی حکومت سلوکیان را تضعیف کرد و در اواخر قرن دوم ، پادشاهی نیمه خودمختار هامونی یهودیه به وجود آمد که در نهایت به استقلال کامل دست یافت و به مناطق همسایه گسترش یافت.[۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶]
جمهوری رم در ۶۳ پیش از میلاد به منطقه حمله کرد، نخست کنترل سوریه را دست گرفت، سپس دخالت در جنگ داخلی حشمونیان را آغاز کرد. نزاع میان حامیان رومی و حامیان پارتی در یهودیه منجر به انتصاب هیرودیس کبیر به عنوان یک دودمان خراجگزار به روم شد. در سال ۶ پس از میلاد، این منطقه بهطور کامل به عنوان استان رومی یهودیه ضمیمه گردید، دورهای که منادی تنش با حکومت روم بود و به یک سری جنگهای یهودی-رومی کشیده گردید که ویرانیهای گستردهای را به ارمغان آورد.
دومین قیام معروف به شورش بارکوخبا در سالهای ۱۳۲–۱۳۶ بعد از میلاد روی داد. موفقیتهای اولیه در میدان نبرد به یهودیان اجازه داد تا یک کشور مستقل در یهودیه تشکیل دهند، اما رومیها نیروهای زیادی را جمعآوری کرده، به طرز وحشیانهای شورش را سرکوب و حومه یهودیه را ویران و خالی از سکنه کردند.[۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹] اورشلیم به عنوان یک مستعمره رومی با نام آیلیا کاپیتولینا بازسازی گردید و استان یهودا به سوریه فلسطین تغییر نام داد.[۱۱۰][۱۱۱] یهودیان از مناطق حوالی اورشلیم اخراج شدند،[۱۱۲][۹۰] و به اجتماعات دیاسپورا پیوستند.[۱۱۳] با وجود این، یهودیان پیوسته اندک حضوری را در منطقه حفظ کردند چنانکه جلیل مرکز مذهبی آن شد.[۱۱۴][۱۱۵]جوامع یهودی در تپههای الخلیل جنوبی و در دشت ساحلی به سکونت خود ادامه دادند.[۹۰]
دورهٔ رومی پایانی و بیزانسی (سدهٔ دوم– سال ۶۳۴ میلادی)
با انتقال حکومت روم به امپراتوری بیزانس تحت فرمان امپراتور کنستانتین، مسیحیت اولیه جایگزین پیگنیسم رومی گردید.[۱۱۷][۱۱۸] با تغییر دین کنستانتین در قرن چهارم، وضعیت برای اکثریت یهودیان در فلسطین سختتر شد.[۱۱۹] مجموعهای از قوانین به تصویب رسید که علیه یهودیان و یهودیت تبعیض قائل میشد چنانکه یهودیها هم از سوی کلیسا و هم از سوی مقامات مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند.[۱۲۰] بسیاری از یهودیان به جوامع در حال شکوفایی دیاسپورا مهاجرت کرده بودند،[۱۲۱] در همین حال به صورت محلی هم مهاجرت مسیحی و هم تغییر مذهب نیز رواج پیدا کرده بود. در اواسط قرن پنجم، مسیحیان به اکثریت غالب در منطقه بدل گشتند.[۱۲۲][۱۲۳] در اواخر قرن پنجم، شورشهای سامریها شروع شد که تا اواخر قرن ششم ادامه یافت و منجر به کاهش بالا در جمعیت سامری شد.[۱۲۴] پس از فتح اورشلیم توسط ساسانیان و شورش کوتاه مدت یهودیان علیه هراکلیوس در سال ۶۱۴ پس از میلاد، امپراتوری بیزانس کنترل منطقه را در سال ۶۲۸ تثبیت کرد.[۱۲۵]
دورهٔ اسلامی آغازین (۶۳۴–۱۰۹۹)
در سالهای ۶۳۴–۶۴۱ میلادی، خلافت راشدین شام را فتح کرد.[۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹] شش قرن بعد، کنترل منطقه بین خلفای اموی، عباسی، فاطمی و متعاقباً سلجوقیان و ایوبیان تقسیم شد.[۱۳۰] جمعیت این منطقه طی چندین قرن آتی به شدت کاهش یافت و از حدود ۱ میلیون نفر در دوره روم و بیزانس به حدود ۳۰۰۰۰۰ نفر در اوایل دوره عثمانی رسید. در کنار این کاهش جمعیت، مهاجرت غیر مسلمانان، مهاجرت مسلمانان و گرایشهای محلی به اسلام، روندی پیوسته از عربی سازی و اسلامیشدن را در پی داشت.[۱۳۱][۱۳۲][۱۳۳][۱۳۴]
جنگهای صلیبی و مغولان (۱۰۹۹–۱۲۹۱)
پایان قرن یازدهم، جنگهای صلیبی را به همراه داشت، تاختوتاز صلیبیون مسیحی که توسط پاپ حمایت میشد، با هدف فتح و خارج کردن کنترل اورشلیم و سرزمین مقدس از دست مسلمانان و ایجاد کشورهای صلیبی آغاز شد.[۱۳۵] ایوبیان صلیبیها را قبل از اینکه حکومت مسلمانان بهطور کامل توسط سلاطین ممالیک مصر در سال ۱۲۹۱ احیا شود، عقب راندند[۱۳۶]
دورهٔ ممالیک (۱۲۹۱–۱۵۱۷)
ممالیکها سلسلهای مسلمان بودند که کنترل سرزمین شام تا مصر را در بازه ۱۲۵۰ تا ۱۵۱۷ میلادی و پس از براندازی ایوبیان به دست گرفتند.[۱۳۷] ممالیک در قلمرو خود عموماً با اقلیتهای غیرمسلمان، از جمله مسیحی، سامریها و یهودیان، مدارا میکردند، چنانکه در برگزاری مسلک خود و مناسباتشان آزادی عمل داشتند و از درجاتی از حقوق قانونی و اجتماعی نیز برخوردار بودند، با این حال، میزانی از تبعیض، آزار و ستم علیه غیر مسلمانان روا داشته میشد، آنها باید مالیات ویژه (جزیه) میپرداختند، لباسهای متمایز میپوشیدند، برخی محدودیتها را رعایت میکردند و خشونت و آزارهای گاه به گاه را تحمل میکردند، در این دوره غیرمسلمانان ساکن در منطقه اسرائیل با مصادره اموال، تخریب اماکن مذهبی، مجبور کردن آنها به اسلام آوردن یا اخراج آنها از مناطق خاص مواجه بودند.[۱۳۸]جامعه یهودی در فلسطین در دوره ممالیک عمدتاً در اورشلیم، الخلیل، صفد سکونت گزیدند. یهودیان در اورشلیم در محلهای جداگانه در نزدیکی دیوار غربی کوه معبد زندگی میکردند که آن را به عنوان مکان مقدس نیز قلمداد میکردند، یهودیان در الخلیل در نزدیکی غار پدرسالاران سکنا گزیدند و معتقد بودند که ابراهیم، اسحاق و یعقوب در آنجا دفن شدهاند، همچنین در صفد در نزدیکی کوه مرون نیز سکونتگاههایی بنا کردند، جایی که معتقد بودند شیمون بار یوچای، خاخام و عارف معروف، در آنجا دفن شده است، یهودیان غزه در نزدیکی مقبره سامسون، قهرمان و قاضی کتاب مقدس زندگی میکردند.[۱۳۹]
دورهٔ عثمانی
در سال ۱۵۱۶، این منطقه توسط امپراتوری عثمانی فتح شد و تا چهار قرن بعد به عنوان بخشی از سوریه عثمانی اداره گردید. در سال ۱۶۶۰، شورش دروزها منجر به نابودی صفد و طبریه شد.[۱۴۰] در اواخر قرن هجدهم، ظاهر العمر محلی عرب، یک امارت مستقل عملاً در جلیل ایجاد کرد. تلاشهای عثمانیها برای تسلیم کردن ناکام ماند، اما پس از مرگ ظاهر، عثمانیها کنترل منطقه را دوباره به دست گرفتند. در سال ۱۷۹۹ جازار پاشا با موفقیت حمله به عکا توسط نیروهای ناپلئون را دفع کرد و فرانسویها را وادار کرد که کارزار سوریه را رها کنند.[۱۴۱] در سال ۱۸۳۴، شورش دهقانان عرب فلسطینی علیه سیاستهای اجباری و مالیاتی مصر در زمان محمد علی پاشا آغاز شد. اگرچه این شورش سرکوب گردید، اما ارتش محمدعلی عقبنشینی کرد و حکومت عثمانی با حمایت بریتانیا در سال ۱۸۴۰ احیا شد.[۱۴۲] اندکی پس از آن، اصلاحات تنظیمات در سراسر امپراتوری عثمانی آغاز گردید.
از زمان آغاز دیاسپورای یهودی، بسیاری از یهودیان آرزوی بازگشت به «صهیون» و «سرزمین اسرائیل» را داشتهاند،[۱۴۳] اگرچه میزان تلاشی که باید برای چنین هدفی صرف شود، محل مناقشه است.[۱۴۴] در طول قرن شانزدهم، جوامع یهودی در چهار شهر مقدس — اورشلیم، طبریه، الخلیل و صفد — پا گرفتند و در سال ۱۶۹۷، خاخام یهودا هاچاسید گروهی متشکل از ۱۵۰۰ یهودی را به اورشلیم هدایت کرد.[۱۴۵] در نیمه دوم قرن هجدهم، مخالفان حسیدیسم در اروپای شرقی، معروف به پروشیم، در فلسطین ساکن شدند.[۱۴۶][۱۴۷]
پیدایش صهیونیسم
اولین موج مهاجرت یهودیان مدرن به فلسطین تحت فرمانروایی عثمانی، معروف به الیه نخستین، در سال ۱۸۸۱ آغاز شد، زیرا یهودیان از قتلعام در اروپای شرقی فراری بودند.[۱۴۸] اگرچه جنبش صهیونیسم قبلاً در عمل وجود داشته است، اما همواره تئودور هرتزل، روزنامهنگار اتریشی-مجارستانی به عنوان بنیانگذار صهیونیسم سیاسی[۱۴۹] شناخته میشود، جنبشی که به دنبال ایجاد یک کشور یهودی در سرزمین اسرائیل بود، بنابراین راهحلی را برای به اصطلاح مسئله یهود ارائه کرد.[۱۵۰] در سال ۱۸۹۶، هرتزل اثر خود به نام Der Judenstaat (دولت یهود) را منتشر کرد و دیدگاه خود را از یک دولت یهودی در آینده ارائه کرد. سال بعد او ریاست اولین کنگره صهیونیستی در بازل سوئیس را بر عهده گرفت.[۱۵۱] آلیه دوم (۱۹۰۴–۱۹۱۴) پس از قتلعام کیشینف آغاز شد. حدود ۴۰۰۰۰ یهودی در فلسطین سیهودیان اکن شدند، اگرچه تقریباً نیمی از آنها در نهایت آنجا را ترک کردند. هر دو موج اول و دوم مهاجران عمدتاً یهودیان ارتدوکس بودند،[۱۵۲] اگرچه آلیه دوم شامل گروههای سوسیالیستی بود که جنبش کیبوتص را تأسیس کردند.[۱۵۳] اگرچه مهاجران آلیه دوم عمدتاً به دنبال ایجاد سکونتگاههای زراعی جمعی بودند، اما در این دوره ، تل آویو به عنوان اولین شهر یهودی برنامهریزیشده در سال ۱۹۰۹ تأسیس گردید.[۱۵۴] در این دوره همچنین شبه نظامیان مسلح یهودی ظهور کردند که اولین آنها بار-گیورا نام داشت و که در سال ۱۹۰۷ تأسیس شد.[۱۵۵][۱۵۶][۱۵۷] دو سال بعد، سازمان بزرگتر هاشومر به عنوان جایگزین آن تأسیس گردید.[۱۵۸][۱۵۹]
فلسطین در قیومیت بریتانیا (۱۹۲۰–۱۹۴۸)
در سال ۱۹۱۷، در خلال جنگ جهانی اول، آرتور بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا، بیانیه بالفور را برای لرد روچیلد، رهبر جامعه یهودیان بریتانیا ارسال کرد که در آن اعلام شدهبود که بریتانیا قصد دارد یک «خانه ملی» یهودی را در فلسطین برپا کند.[۱۶۰][۱۶۱]
در سال ۱۹۱۸، لژیون یهودی، گروهی عمدتاً از داوطلبان صهیونیست، در فتح فلسطین توسط بریتانیا به بریتانیاییها یاری رساندند.[۱۶۲] در سال ۱۹۲۰، پس از اینکه متفقین شام را در طول جنگ جهانی اول فتح کردند، این قلمرو بین بریتانیا و فرانسه تحت سیستم دستوری تقسیم گردید و منطقه تحت اداره بریتانیا که شامل اسرائیل امروزی بود، فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا نام گرفت.[۱۶۳][۱۶۴][۱۶۵] مخالفت اعراب با حکومت بریتانیا و مهاجرت یهودیان منجر به شورشهای فلسطینی در سال ۱۹۲۰ و تشکیل یک شبه نظامی یهودی به نام هاگانا (به معنای دفاع در زبان عبری) به عنوان زاییده هاشومر شد که بعدها شبه نظامیان ایرگون و لحی از آن منشعب شدند.[۱۶۶] در سال ۱۹۲۲، جامعه ملل قیمومت فلسطین را تحت شرایطی که شامل اعلامیه بالفور با وعده آن به یهودیان و با مقررات مشابه در مورد فلسطینیان عرب بود به بریتانیا اعطا کرد.[۱۶۷] جمعیت این منطقه در این زمان عمدتاً عرب و مسلمان بودند، یهودیان حدود 11%[۱۶۸] و مسیحیان عرب حدود ۹٫۵٪ از جمعیت را تشکیل میدادند.[۱۶۹]
آلیه سوم (۲۳–۱۹۱۹) و آلیه چهارم (۲۹–۱۹۲۴) ۱۰۰۰۰۰ یهودی دیگر را به فلسطین آورد. ظهور نازیسم و آزار و اذیت فزاینده یهودیان در اروپای دهه ۱۹۳۰ منجر به ظهور آلیه پنجم با هجوم یک چهارم میلیون یهودی شد. این یکی از دلایل اصلی شورش اعراب در سالهای ۱۹۳۶–۱۹۳۹ بود که در واکنش به ادامه مهاجرت یهودیان و خرید زمین آغاز گردید. صدها یهودی و پرسنل امنیتی بریتانیا کشته شدند، در حالی که مقامات قیمومت بریتانیا در کنار شبه نظامیان صهیونیست هاگانا و ایرگون ۵۰۳۲ عرب را کشتند و ۱۴۷۶۰ نفر را زخمی کردند،[۱۷۰][۱۷۱] که منجر به کشته شدن بیش از ده درصد از جمعیت مرد بزرگسال عربهای فلسطین شد و تعدادی مجروح، زندانی یا تبعیدی بر جای گذاشت.[۱۷۲] انگلیسیها با کتاب سفید ۱۹۳۹ محدودیتهایی را برای مهاجرت یهودیان به فلسطین وضع کردند، در حالی که کشورهای سرتاسر جهان پناهندگان یهودی را که از هولوکاست فرار میکردند طرد میکردند. در پایان جنگ جهانی دوم، جمعیت یهودیان فلسطین به ۳۱ درصد از کل جمعیت افزایش یافت.[۱۷۳]
پس از جنگ جهانی دوم، بریتانیا خود را تا سطوح محدودی در نبرد با کمپین چریکی یهودی بر سر محدودیتهای مهاجرت یهودیان دید. هاگانا در یک مبارزه مسلحانه علیه قوانین حکومت بریتانیا به ایرگون و لحی پیوست.[۱۷۴] در همان زمان، صدها هزار نفر از بازماندگان و پناهندگان یهودی هولوکاست به دنبال زندگی جدیدی به دور از جوامع ویرانشده خود در اروپا بودند. هاگانا در برنامهای به نام آلیه بت که در آن دهها هزار پناهجوی یهودی سعی کردند با کشتی وارد فلسطین شوند، تلاش کرد تا این پناهندگان را به فلسطین بیاورد. بیشتر کشتیها توسط نیروی دریایی سلطنتی توقیف شدند و پناهجویان توسط بریتانیاییها جمعآوری و در اردوگاههای واقع در اتلیت و قبرس قرار تحت بازداشت گرفتند.[۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸]
در ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۶، ایرگون، مقر اداری بریتانیا در فلسطین را که در بال جنوبی[۱۷۹] هتل کینگ دیوید در اورشلیم قرار داشت، بمباران کرد.[۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲] در مجموع ۹۱ نفر از ملیتهای مختلف کشته و ۴۶ تن نیز مجروح شدند.[۱۸۳] این هتل محل دبیرخانه دولت فلسطین و مقر نیروهای مسلح بریتانیا در فلسطین تحت قیمومت و ماوراء اردن بود.[۱۸۳][۱۸۴] این عملیات به عنوان پاسخی به عملیات آگاتا (مجموعهای از حملات گسترده، از جمله حمله به آژانس یهود، که توسط مقامات بریتانیا انجام شد) در نظر گرفته گردید و مرگبارترین حملهای بود که در دوران قیمومت علیه بریتانیا انجام شد.[۱۸۵][۱۸۳][۱۸۶] شورشهای یهودیان دو سال به طول انجامید. تلاشهای بریتانیا برای میانجیگری و یافتن راهحل جهت مذاکره با نمایندگان یهودی و عرب نیز شکست خورد، زیرا یهودیان حاضر به پذیرش هیچ راهحلی نبودند که یک کشور یهودی مستقل جزو شروط آن نباشد و با تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و عربی نیز مخالف بودند، حال آنکه اعراب نیز با هرگونه دولت دیگر مخالف بوده و تنها راه حل را فلسطینی یکپارچه تحت حاکمیت اعراب میدانستند. در ۱۵ مه ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل تصمیم گرفت که کمیته ویژه سازمان در مورد فلسطین ایجاد شود تا «برای بررسی در جلسه آتی، مجمع گزارشی در مورد مسئله فلسطین آماده کند.»[۱۸۷] در گزارش کمیته مورخ ۳ سپتامبر ۱۹۴۷ به مجمع عمومی،[۱۸۸] اکثریت کمیته در فصل ششم طرحی را برای جایگزینی قیمومت بریتانیا با عنوان «یک کشور مستقل عربی، یک کشور مستقل یهودی و اورشلیم [...] به عنوان آخرین موردی که تحت یک سیستم قیمومت بینالملل قرار دارد» پیشنهاد کردند.[۱۸۹] در همین حین، شورش یهودیان ادامه یافت و در ژوئیه ۱۹۴۷ طی یک سری حملات گسترده چریکی که در ماجرای گروهبانها به اوج رسید که در آن ایرگون دو گروهبان انگلیسی را به عنوان اهرم فشاری علیه اعدام برنامهریزیشده سه عامل ایرگون گروگان گرفت. ایرگون گروگانها را پس از اجرای اعدام نیروهایش کشت.[۱۹۰]
به تاریخ سپتامبر ۱۹۴۷، کابینه بریتانیا به این نتیجه رسید که قیمومت دیگر امکان استقرار ندارد و بایستی فلسطین را تخلیه نمایند. به بیان آرتور کریچ جونز، وزیر استعمار، چهار علت اصلی منجر به تصمیمگیری برای تخلیه فلسطین: انعطافناپذیری مذاکرهکنندگان یهودی و عرب که تن به صلح و سازش در مواضع کلیدی خود در خصوص مسئله ایجاد یک کشور یهودی در فلسطین نبودند، همینطور استقرار پادگانی وسیع در فلسطین جهت مبارزه با شورش یهودیان و در عین احتمال شورش گستردهتر یهودیان و اعراب فشار سنگینی بر اقتصاد بریتانیا که از تبعات جنگ جهانی دوم نیز هنوز التیام نیافته بود، وارد کرد، در ادامه ضربه مهلکی بر «صبر انگلیس و متأثر شدن غرور ملی» ناشی از به دار آویختن گروهبانها، همزمان با انتقادهای فزایندهای که دولت در نتیجه تلاش برای یافتن راه حلی برای فلسطین وارد گردید.[۱۹۱]
در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی قطعنامه 181 (II) را تصویب نمود که تصویب و اجرای طرح تقسیم با اتحادیه اقتصادی را توصیه میکرد.[۱۹۲] طرح ضمیمه قطعنامه اساساً همان طرحی بود که اکثریت کمیته در گزارش ۳ سپتامبر پیشنهاد کرده بود. آژانس یهود، که نماینده شناختهشده جامعه یهودی محسوب میشد، طرحی را پذیرفت که به یهودیان - یک سوم جمعیتی که کمتر از ۷٪ از املاک را تحت مالکیت دارند - ۵۵٪ تا ۵۶٪ از زمینهای فلسطین تحت قیمومت را واگذار میکرد.[۱۹۳][۱۹۴] [۱۹۵] [۱۹۶] اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی فلسطین این طرح را رد[۱۹۷] و تأکید کردند که آنها هرگونه طرح تقسیم دیگری را نیز رد خواهند کرد. [۱۹۸] [۱۹۹] در ۱ دسامبر ۱۹۴۷، کمیته عالی عرب یک اعتصاب سه روزه را اعلام کرد و شورش در اورشلیم آغاز شد .[۱۹۸][۲۰۰] وضعیت به یک جنگ داخلی میماند. تنها دو هفته پس از رأیگیری سازمان ملل، آرتور کریچ جونز، وزیر استعمار، اعلام کرد که قیمومت بریتانیا در ۱۵ مه ۱۹۴۸ پایان مییابد و تا آن مقطع بریتانیاییها تخلیه خواهند شد. هنگامی که شبهنظامیان و باندهای عرب به مناطق یهودی حمله میکردند، عمدتاً با مقاومت هاگانا و همچنین ایرگون و لحی مواجه میشدند. در آوریل ۱۹۴۸، هاگانا به سوی منشأ این تاختوتازها یورش برد. [۲۰۱][۲۰۲] در این دوره ۲۵۰۰۰۰ عرب فلسطینی به دلیل تعدادی از عوامل فراری یا اخراج شدند. [۲۰۳]
کشور اسرائیل (۱۹۴۸–امروز)
استقلال و سالهای اولیه
در ۱۴ مه ۱۹۴۸، یک روز قبل از انقضای قیمومت بریتانیا، دیوید بن گوریون، رئیس آژانس یهود، «تأسیس یک کشور یهودی در سرزمین اسرائیل، با نام دولت اسرائیل» را اعلام کرد.[۲۰۴][۲۰۵] تنها اشارهای که در متن اعلامیه به مرزهای دولت جدید وجود دارد، استفاده از اصطلاح ارتس-اسرائیل (" سرزمین اسرائیل ") است.[۲۰۶] روز بعد، ارتش چهار کشور عربی — مصر، سوریه، ماوراء اردن و عراق — وارد بخشهایی از فلسطین تحت قیمومت بریتانیا شدند و جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ را آغاز کردند.[۲۰۷][۲۰۸][۲۰۹] در همین حین نیروهایی از یمن، مراکش، عربستان سعودی و سودان به جنگ پیوستند.[۲۱۰] [۲۱۱][۲۱۲] در آغاز هدف ظاهری تهاجم، جلوگیری از تأسیس دولت یهود بود، برخی از رهبران عرب در مورد "ریختن یهودیان به دریاً صحبت میکردند. [۲۱۰] به گفته بنی موریس، یهودیان نگران بودند که ارتش مهاجم عرب قصد قتلعام آنها را داشته باشند. [۲۱۳] اتحادیه عرب اعلام کرد که این تهاجم برای برقراری نظم و جلوگیری از خونریزی بیشتر بوده است.[۲۱۴]
پس از یک سال جنگ، آتشبس اعلام شد و مرزهای موقت موسوم به خط سبز تعیین گردید.[۲۱۵] اردن کرانه باختری از جمله بیتالمقدس شرقی را ضمیمه خود نمود و در سوی دیگر هم مصر نوار غزه را اشغال کرد. سازمان ملل تخمین زد که بیش از ۷۰۰۰۰۰ فلسطینی توسط نیروهای پیشروی اسرائیل در جریان درگیری بیرون رانده شدند یا گریختند - چیزی که در عربی به نام نکبت ("فاجعه") شناخته میشود.[۲۱۶]حدود ۱۵۶۰۰۰ نفر باقی ماندند و شهروند عرب اسرائیل شدند.[۲۱۷]
اسرائیل با اکثریت آرا در ۱۱ مه ۱۹۴۹ به عنوان عضو سازمان ملل پذیرفته شد[۲۱۸] تلاش اسرائیل و اردن برای مذاکره بر سر توافقنامه صلح پس از آن شکست خورد که دولت بریتانیا، از ترس واکنش مصر با چنین معاهدهای، مخالفت خود را با دولت اردن ابراز کرد.[۲۱۹] در سالهای اولیه تشکیل دولت، جنبش صهیونیسم کارگری به رهبری نخستوزیر دیوید بن گوریون بر عرصه سیاست در اسرائیل تسلط داشت.[۲۲۰][۲۲۱]
مهاجرت به اسرائیل در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ با کمک وزارت مهاجرت اسرائیل و سازمان غیردولتی موساد لیعلیه بت (lit. جریان داشت که مهاجرت غیرقانونی و مخفیانه را سازماندهی میکند.[۲۲۲] هر دو گروه تدارکات مهاجرت مانند ترتیب دادن حمل و نقل را تسهیل میکردند، اما گروه دوم در کشورهایی به ویژه در خاورمیانه و اروپای شرقی که زندگی یهودیان در خطر بود و خروج از آن مکانها دشوار بود، درگیر اجرای عملیاتهای مخفیانه میشد. موساد لیعلیه بت در سال ۱۹۵۳ منحل گردید.[۲۲۳] هدف مهاجرت برپایهبرنامه یک میلیونی هدایت میشد. مهاجران به دلایل مختلف به اسرائیل میآمدند از جمله: برخی اعتقادات صهیونیستی داشتند یا جهت دستیابی به وعده زندگی بهتر به اسرائیل آمده بودند، در حالی که برخی دیگر برای فرار از آزار و اذیت تن به مهاجرت داده بودند یا از کشور مبدأ اخراج میشدند.[۲۲۴][۲۲۵]
هجوم بازماندگان هولوکاست و یهودیان از کشورهای عربی و مسلمان به اسرائیل در طی سه سال اول تعداد یهودیان را از ۷۰۰۰۰۰ به ۱٬۴۰۰٬۰۰۰ افزایش داد. در سال ۱۹۵۸، جمعیت اسرائیل به دو میلیون نفر رسید.[۲۲۶] بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۷۰، تقریباً ۱٬۱۵۰٬۰۰۰ پناهنده یهودی به اسرائیل نقل مکان کردند.[۲۲۷] برخی از مهاجران جدید به عنوان پناهنده بدون هیچ دارایی به کشور آمدند و در اردوگاههای موقتی به نام ماباروت اسکان داده شدند. تا سال ۱۹۵۲، بیش از ۲۰۰۰۰۰ نفر در این شهرهای چادری زندگی میکردند.[۲۲۸] با یهودیان دارای پیشینه اروپایی اغلب رفتار مطلوب تری نسبت به یهودیان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا صورت میگرفت - واحدهای مسکونی که برای ورودیهای جدید اختصاص داده شدهبود اغلب برای همان مهاجران قدیمی تمدید میشد و در نتیجه یهودیان تازهوارد از سرزمینهای عربی عموماً مدت بیشتری را در کمپ سکونت میکردند.[۲۲۹][۲۳۰] در این دوره، غذا، لباس و اثاثیه باید جیرهبندی میشد که به آن دوره ریاضت میگفتند. نیاز روزافزون به حل این بحران، بن گوریون را به امضای قرارداد غرامت با آلمان غربی سوق داد که اعتراضات گسترده یهودیان را برانگیخت و از این ایده که اسرائیل میتواند غرامت مالی در ازای هولوکاست را بپذیرد، خشمگین شدند.[۲۳۱]
درگیری اعراب و اسرائیل
در طول دهه ۱۹۵۰، اسرائیل اغلب توسط فداییان فلسطینی مورد حمله قرار میگرفت، هدف حملات تقریباً همیشه غیرنظامیان بودند[۲۳۲] منشأ آن نیز عمدتاً از نوار غزه تحت اشغال مصر بود[۲۳۳] که این رفتارها منجر به چندین عملیات تلافی جویانه اسرائیل نیز شد. در سال ۱۹۵۶، انگلستان و فرانسه قصد داشتند کنترل کانال سوئز را که مصریان آن را ملی کرده بودند، دوباره به دست گیرند. ادامه منع کشتیهای اسرائیلی از کشتیرانی بر کانال سوئز و تنگه تیران، همراه با افزایش حملات فداییان علیه جمعیت جنوبی اسرائیل و تهدیدات اعراب، اسرائیل را بر آن داشت تا به مصر حمله کند.[۲۳۴][۲۳۵][۲۳۶] اسرائیل به یک اتحاد محرمانه با بریتانیا و فرانسه ملحق شد و شبه جزیره سینا را تصرف کرد، اما سازمان ملل تحت فشار قرار گرفت تا در ازای تضمین حقوق کشتیرانی اسرائیل در دریای سرخ این کشور از تنگه تیران و کانال، عقبنشینی کند.[۲۳۷][۲۳۸][۲۳۹] جنگی که به عنوان بحران سوئز شناخته میشود، منجر به کاهش قابل توجه نفوذ مرزی اسرائیل شد.[۲۴۰]
در اوایل دهه ۱۹۶۰، اسرائیل آدولف آیشمن جنایتکار جنگی نازی را در آرژانتین دستگیر و برای محاکمه به اسرائیل آورد. [۲۴۱] محاکمه تأثیر عمدهای بر آگاهی عمومی از هولوکاست داشت.[۲۴۲] آیشمن تنها فردی است که در یک دادگاه غیرنظامی اسرائیل در اسرائیل اعدام شده است.[۲۴۳] در طول بهار و تابستان ۱۹۶۳ اسرائیل درگیر یک بن بست دیپلماتیک با ایالات متحده به دلیل برنامه هستهای خود بود.[۲۴۴][۲۴۵]
از سال ۱۹۶۴ که کشورهای عربی نگرایهایی را بابت برنامه اسرائیل در راستای هدایت آب رودخانه اردن به دشت ساحلی داشتند،[۲۴۶] کوششهایی جهت انحراف سرچشمه رود برای محرومسازی اسرائیل از آب آن صورت گرفت و باعث ایجاد تنش بین اسرائیل از یک سو و و لبنان سوریه در طرف دیگر شد. ملی گرایان عرب به رهبری جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، از به رسمیت شناختن اسرائیل خودداری کردند و خواستار نابودی آن شدند.[۲۴۷][۲۴۸][۲۴۹] در سال ۱۹۶۶، روابط اسرائیل و اعراب به حدی پرتنش شدهبود که نبردهای فیزیکی بین نیروهای اسرائیلی و عرب حادث شد.[۲۵۰]
در ماه مه ۱۹۶۷، مصر ارتش خود را در نزدیکی مرز با اسرائیل آمادهباش کرد، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل را بیرون و از سال ۱۹۵۷ در شبه جزیره سینا مستقر شد تا دسترسی اسرائیل به دریای سرخ را مسدود کند.[۲۵۱][۲۵۲][۲۵۳]سایر کشورهای عربی نیز نیروهای خود را بسیج کردند.[۲۵۴] اسرائیل بار دیگر تأکید کرد که این اقدامات یک بهانه جنگ است و در ۵ ژوئن، حمله پیشگیرانه ای را علیه مصر انجام داد. اردن، سوریه و عراق پاسخ دادند و به اسرائیل حمله کردند. در یک جنگ شش روزه، اسرائیل کرانه باختری را از اردن، نوار غزه و شبه جزیره سینا را از مصر و بلندیهای جولان را از سوریه تصرف و اشغال کرد.[۲۵۵]
پس از جنگ ۱۹۶۷ و قطعنامه «سه نه» اتحادیه عرب، اسرائیل با حملات مصریها در شبه جزیره سینا در طول جنگی فرسایشی در سالهای ۱۹۶۷–۱۹۷۰ و از سوی دیگر گروههای فلسطینی که اسرائیلیها را در سرزمینهای اشغالی در اسرائیل و سراسر جهان هدف قرار میدادند، مواجه شد. در میان گروههای مختلف فلسطینی و عربی، مهمترین گروه سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) بود که در سال ۱۹۶۴ تأسیس شد و در ابتدا خود را متعهد به «مبارزه مسلحانه به عنوان تنها راه برای آزادی میهن» قلمداد کرد.[۲۵۶] در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، گروههای فلسطینی موجی از حملات[۲۵۷][۲۵۸] را علیه اهداف اسرائیلی و یهودی در سراسر جهان ترتیب دادند،[۲۵۹] از جمله آنها قتلعام ورزشکاران اسرائیلی در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۷۲ در مونیخ بود. دولت اسرائیل با اجرای یک کمپین ترور پاسخ سازمان دهندگان قتلعام را با بمباران هوایی و یورش به مقر ساف در لبنان داد.
در ۶ اکتبر ۱۹۷۳، زمانی که یهودیان مشغول مراسم یوم کیپور بودند، ارتش مصر و سوریه حمله غافلگیرانهای را علیه نیروهای اسرائیلی در شبه جزیره سینا و بلندیهای جولان آغاز کردند که جنگ یوم کیپور نامیده میشود. این جنگ در ۲۵ اکتبر با عقب راندن موفقیتآمیز نیروهای مصری و سوری توسط اسرائیل به پایان رسید، اما بیش از ۲۵۰۰ سرباز اسرائیلی در جنگی که مجموعاً در حدود ۲۰ روز جان ۱۰ تا ۳۵۰۰۰ نفر را گرفت کشته شدند.[۲۶۰] یک تحقیق داخلی دولت را از مسئولیت در قبال ناکامیهای قبل و در طول جنگ تبرئه نمود، اما خشم عمومی، نخستوزیر گلدا مایر را مجبور به استعفا کرد.[۲۶۱] در ژوئیه ۱۹۷۶ هواپیمای مسافربری در حین پرواز از اسرائیل به فرانسه توسط چریکهای فلسطینی ربوده و در فرودگاه بینالمللی اتنبه، اوگاندا فرود آمد. کماندوهای اسرائیلی عملیاتی را انجام دادند که در آن ۱۰۲ نفر از ۱۰۶ گروگان اسرائیلی با موفقیت نجات یافتند.
روند صلح
در سال ۱۹۷۷ انور السادات، رئیسجمهور مصر، سفری به اسرائیل داشت و در برابر کنست سخنرانی کرد که اولین به رسمیت شناختن اسرائیل توسط یک رئیس دولت عرب قلمداد میشد [۲۶۲] دو سال بعد، سادات و بگین قرارداد کمپ دیوید (۱۹۷۸) و پیمان صلح مصر و اسرائیل (۱۹۷۹) را امضا کردند. [۲۶۳] در عوض، اسرائیل از شبه جزیره سینا عقبنشینی نمود و موافقت کرد که بر سر خودمختاری فلسطینیان در کرانه باختری و نوار غزه وارد مذاکره شود. [۲۶۳]
در مارس ۱۹۷۸، تنشهایی خونین در جنوب لبنان بین اسرائیل و چریکهای ساف درگرفت.[۲۶۴]
در همین حال، دولت بگین موجباتی را برای اسراییل فراهم کرد تا در کرانه باختری اشغالی مستقر شوند که اصطکاک با فلسطینیان در آن منطقه را افزایش داد.[۲۶۶] قانون اساسی: اورشلیم، پایتخت اسرائیل، که در سال ۱۹۸۰ به تصویب رسید، به عقیده برخی، الحاق اورشلیم توسط اسرائیل در سال ۱۹۶۷ را با فرمان دولت، مجدداً تأیید کرد و بحثهای بینالمللی بر سر وضعیت این شهر را برانگیخت. هیچ قانونی در قوانین اساسی این کشور قلمرو اسرائیل را تعریف نکرده است و هیچ اقدامی بهطور خاص اورشلیم شرقی را جزو سرزمین اسرائیل تعریف نکرده.[۲۶۷] در سال ۱۹۸۱ اسرائیل بهطور مؤثری بلندیهای جولان را ضمیمه خاک خود کرد، اگرچه الحاق آن در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته نشد.[۲۶۸] جامعه بینالمللی عمدتاً این اقدامات را رد کرد و شورای امنیت سازمان ملل متحد قانون اورشلیم و قانون بلندیهای جولان را فسخ و باطل اعلام کرد.[۲۶۹][۲۷۰] تنوع جمعیتی اسرائیل در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ گسترش یافت. چندین موج از یهودیان اتیوپیایی از دهه ۱۹۸۰ به اسرائیل مهاجرت کردند، در حالی که بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴، مهاجرت از کشورهای پس از شوروی، جمعیت اسرائیل را دوازده درصد افزایش داد.[۲۷۱]
در ۷ ژوئن ۱۹۸۱، در طول جنگ ایران و عراق، نیروی هوایی اسرائیل تنها رآکتور هستهای در حال ساخت عراق را در خارج از بغداد منهدم کرد تا مانع از برنامه تسلیحات هستهای عراق شود. پس از یک سری حملات ساف در سال ۱۹۸۲، اسرائیل در آن سال به لبنان حمله کرد تا پایگاههایی را که ساف از آنجا حملات موشکی به شمال اسرائیل انجام میداد، نابود کند. [۲۷۲] در شش روز اول نبرد، اسرائیلیها نیروهای نظامی ساف را در لبنان نابود کردند و قاطعانه سوریها را شکست دادند. تحقیقات دولت اسرائیل - کمیسیون کاهان - بعداً بگین و چندین ژنرال اسرائیلی را بهطور غیرمستقیم مسئول کشتار صبرا و شتیلا و وزیر دفاع آریل شارون را به عنوان «مسئول شخصی» قتلعام معرفی کرد[۲۷۳] که استعفایش را سبب شد.[۲۷۴] در سال ۱۹۸۵، اسرائیل با بمباران مقر ساف در تونس به حمله تروریستی فلسطینیان در قبرس پاسخ داد. اسرائیل در سال ۱۹۸۶ از بیشتر مناطق لبنان عقبنشینی کرد، اما تا سال ۲۰۰۰ یک منطقه حائل مرزی در جنوب لبنان را حفظ کرد که از آنجا نیروهای اسرائیلی با حزبالله وارد جنگ میشدند.[۲۷۵] طی شش سال بعد، انتفاضه سازماندهیشدهتری شامل اقدامات اقتصادی و فرهنگی با هدف برهم زدن اشغال اسرائیل ترتیب دادهشد که در طی خشونتهای پس از آن بیش از هزار نفر کشته شدند.[۲۷۶] در طول جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، ساف از صدام حسین و حملات موشکی اسکاد عراق علیه اسرائیل حمایت کرد. علیرغم خشم عمومی، اسرائیل به فراخوانهای آمریکا برای خودداری از پاسخگویی توجه نشان داد و در آن جنگ شرکت نکرد.[۲۷۷][۲۷۸]
در سال ۱۹۹۲، اسحاق رابین پس از انتخاباتی که در آن حزب او خواستار سازش با همسایگان اسرائیل شد، نخستوزیر گردید. [۲۷۹][۲۸۰] سال بعد، شیمون پرز به نمایندگی از اسرائیل و محمود عباس برای ساف، توافقنامه اسلو را امضا کردند که به تشکیلات خودگردان ملی فلسطین حق حکومت بر بخشهایی از کرانه باختری و نوار غزه را داد.[۲۸۱] سازمان آزادیبخش فلسطین همچنین حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و متعهد شد که به تروریسم پایان دهد.[۲۸۲] در ۱۹۹۴ معاهده صلح اسرائیل و اردن امضا شد و اردن را به دومین کشور عربی تبدیل کرد که روابط خود با اسرائیل را عادی میکند.[۲۸۳] حمایت عمومی اعراب از توافق با اسرائیل در نتیجه ادامه شهرکسازیها و برقراری پستهای بازرسی[۲۸۴] و همینطور وخامت شرایط اقتصادی آسیب دید.[۲۸۵] حمایت عمومی اسرائیل از توافقنامه کاهش یافت زیرا اسرائیل توسط حملات انتحاری فلسطینیها ضربه میخورد.[۲۸۶] در نوامبر ۱۹۹۵، اسحاق رابین هنگام خروج از راهپیمایی صلح توسط ییگال امیر، یهودی راست افراطی که مخالف توافقنامه بود، ترور شد.[۲۸۷]
در دوران نخستوزیری بنیامین نتانیاهو در پایان دهه ۱۹۹۰، اسرائیل موافقت کرد که از الخلیل [۲۸۸] خارج شود، اگرچه این تصمیم هرگز تصویب یا اجرا نشد[۲۸۹] و در عوض تفاهم نامه رودخانه وای را امضا کرد که کنترل بیشتری به تشکیلات خودگردان فلسطینی داد.[۲۹۰] ایهود باراک که در سال ۱۹۹۹ به نخستوزیری انتخاب شد و هزاره جدید را با خروج نیروها از جنوب لبنان و انجام مذاکرات با یاسر عرفات، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و بیل کلینتون، رئیسجمهور ایالات متحده در اجلاس کمپ دیوید در سال ۲۰۰۰ آغاز کرد. باراک در این اجلاس طرحی برای تشکیل کشور فلسطینی ارائه کرد. دولت پیشنهادی شامل کل نوار غزه و بیش از ۹۰ درصد کرانه باختری با بیتالمقدس به عنوان پایتخت مشترک بود.[۲۹۱]
قرن ۲۱
در اواخر سال ۲۰۰۰، پس از دیدار جنجالی آریل شارون، رهبر لیکود از کوه معبد، انتفاضه دوم آغاز شد که تا چهار سال و نیم آینده ادامه داشت. بمبگذاریهای انتحاری یکی از ویژگیهای مکرر انتفاضه بود که باعث شد زندگی غیرنظامی اسرائیل به میدان جنگ تبدیل شود.[۲۹۲] برخی از مفسران معتقدند که انتفاضه از قبل توسط عرفات طراحی شدهبود و دلیل آن شکست مذاکرات صلح بود.[۲۹۳][۲۹۴][۲۹۵][۲۹۶] شارون در انتخابات ویژه سال ۲۰۰۱ نخستوزیر شد. وی در دوران تصدی خود، طرح خود برای عقبنشینی یکجانبه از نوار غزه را اجرایی کرد و همچنین ساخت دیوار حائل کرانه باختری اسرائیل را رهبری نیز کرد[۲۹۷] و به انتفاضه پایان داد.[۲۹۸][۲۹۹] بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، ۱۰۶۳ اسرائیلی، ۵۵۱۷ فلسطینی و ۶۴ شهروند خارجی کشته شدهاند.[۳۰۰]
در سال ۲۰۰۶، حملات توپخانهای حزبالله به جوامع مرزی شمال اسرائیل و ربوده شدن دو سرباز اسرائیلی از مرزها، جنگ دوم لبنان را به مدت یک ماه کلید زد.[۳۰۱][۳۰۲] در سال ۲۰۰۷، نیروی هوایی اسرائیل یک راکتور هستهای در سوریه را منهدم کردند. در سال ۲۰۰۸، اسرائیل وارد نبرد دیگری شد، چراکه آتشبس بین حماس و اسرائیل شکست خوردهبود. جنگ غزه ۲۰۰۸–۲۰۰۹ سه هفته زمان برد و پس از اعلام آتشبس یکسویه از سمت اسرائیل پایان یافت.[۳۰۳][۳۰۴] حماس آتشبس را با شرایط ویژه خود آن هم در جهت اجرای عقبنشینی کامل و باز کردن گذرگاههای مرزی اعلام کرد. با وجود اینکه نه موشکپرانی طرف فلسطینی و نه حملات تلافی جویانه اسرائیل بهطور کامل متوقف نشدند، اما آتشبس شکننده همچنان برقرار گشت.[۳۰۵] در جریان آنچه که دولت اسرائیل تحت عنوان واکنش به بیش از صد حمله راکتی فلسطینیان بر فراز شهرهای جنوبی این کشور معرفی نمود،[۳۰۶] اسرائیل عملیاتی را در نوار غزه در سال ۲۰۱۲ آغاز کرد که هشت روز به طول انجامید.[۳۰۷] اسرائیل پس از تشدید حملات موشکی حماس در تاریخ ژوئیه ۲۰۱۴، عملیات دیگری را علیه غزه کلید زد.[۳۰۸]
در دهه ۲۰۱۰، همکاریهای منطقهای فزاینده بین اسرائیل و کشورهای اتحادیه عرب ایجاد شد که با امضای توافقنامه ابراهیم به اوج خود رسید. وضعیت امنیتی اسرائیل از درگیری سنتی اعراب و اسرائیل به درگیری نیابتی ایران و اسرائیل و رویارویی مستقیم با ایران در طول جنگ داخلی سوریه تغییر کرد.
در مه ۲۰۲۱، دور تازهای از بحران در غزه و اسرائیل روی داد که یازده روز زمان برد.[۳۰۹] در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، گروههای شبهنظامی فلسطینی از غزه به رهبری حماس، مجموعهای از حملات هماهنگ شده را علیه اسرائیل آغاز کردند که منجر به آغاز جنگ اسرائیل و حماس شد.[۳۱۰] در آن روز، حدود ۱٫۳۰۰ اسرائیلی، عمدتاً غیرنظامی، در جوامع نزدیک مرز نوار غزه و در جریان یک جشنواره موسیقی کشته شدند. بیش از ۲۰۰ گروگان ربوده و به نوار غزه منتقل شدند.[۳۱۱][۳۱۲][۳۱۳] اسرائیل پس از پاکسازی شبهنظامیان از خاک خود، یکی از مخربترین بمبارانهای تاریخ معاصر را آغاز کرد[۳۱۴][۳۱۵] و در ۲۷ اکتبر با اهداف اعلام شده نابودی حماس و آزادی گروگانها، به غزه حمله کرد.[۳۱۶][۳۱۷]
جغرافیا
مساحت اسرائیل ۲۲٬۱۴۵[۳۱۸] کیلومتر مربع (به تقریب دو برابر قطر) است. اسرائیل ۱۵۳مین کشور جهان از لحاظ وسعت جغرافیایی است.[۳۱۹]
اسرائیل در شمال با لبنان، در شمال شرقی با سوریه، در شرق با اردن و در جنوب غربی با مصر مرز زمینی دارد. اسرائیل همچنین در شرق با کرانه باختری رود اردن و در جنوب غربی با نوار غزه مجاور است. این کشور همچنین از طریق دریای مدیترانه، خلیج ایلات و دریای سرخ مرز آبی دارد. این کشور با وجود پهناوری اندک، ویژگیهای جغرافیایی متنوعی را شامل میشود.[۳۲۰]
شورترین دریاچه جهان به نام دریای مرده (بحرالمیت) در مرز اردن و اسرائیل واقع شده است. بزرگترین دریاچه داخلی اسرائیل، دریاچه کینرت در دامنه بلندیهای جولان قرار گرفته است.[۳۲۱]
صحرای نِگِب بیابانی است وسیع در جنوب کشور اسرائیل که حدود ۵۵ درصد از خاک اسرائیل را پوشانده است.[۳۲۲]
جمعیتشناسی
تا تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸[بروزرسانی], جمعیت اسرائیل ۸٬۹۶۹٬۷۰۰ نفر تخمین زده میشود. در سال ۲۰۲۲، دولت ۷۳٫۶ درصد از جمعیت را یهودی، ۲۱٫۱ درصد از جمعیت را عرب و ۵٫۳ درصد را به عنوان «دیگران» (مسیحیان غیر عرب و افرادی که هیچ دینی در لیست ندارند) ثبت کرد.[۳۲۳]
در دهه گذشته، تعداد زیادی از کارگران مهاجر از رومانی، تایلند، چین، آفریقا و آمریکای جنوبی در اسرائیل ساکن شدهاند. رقم دقیق آنها مشخص نیست،[۳۲۴] زیرا بسیاری بهطور غیرقانونی در کشور زندگی میکنند، اما تخمین زده میشود که بین ۱۶۶٬۰۰۰ تا ۲۰۳٬۰۰۰ باشد.[۳۲۵] تا ژوئن ۲۰۱۲ تخمین زده میشود که قریب به ۶۰٬۰۰۰ مهاجر آفریقاییتبار ساکن اسرائیل شدهباشند.[۳۲۶] دستکم ۹۳٪ اسرائیلیها در مناطق شهری زندگی میکنند.[۳۲۷] ۹۰ درصد از اسرائیلیهای فلسطینی در ۱۳۹ شهر و روستای پرجمعیت در مناطق جلیل، مثلث و نقب ساکن هستند و ۱۰ درصد بقیه در شهرها و محلههای مختلط زندگی میکنند.[۳۲۸][۳۲۹][۳۳۰][۳۳۱][۳۳۲] دادههای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در سال ۲۰۱۶ میانگین امید به زندگی اسرائیلیها را ۸۲٫۵ سال تخمین زده است که آن را در ردهبندیها به درجه ششمین در جهان تبدیل کرده است.[۳۳۳] امید به زندگی اعراب اسرائیلی ۳ تا ۴ سال کمتر است که باز هم تقریباً از تمام کشورهای اکثریت عرب یا مسلمان در جهان بیشتر است.[۳۳۴][۳۳۵]
شهرهای اصلی اسرائیل سازمان مرکزی آمار اسرائیل[۳۳۶] | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
رتبه | نام شهر | استان | جمعیت | رتبه | نام شهر | استان | جمعیت | ||
اورشلیم | ۱ | اورشلیم | اورشلیم | ۹۰۱,۳۰۲a | ۱۱ | رمت گن | تلآویو | ۱۵۶,۲۷۷ | حیفا |
۲ | تلآویو | تلآویو | ۴۴۳,۹۳۹ | ۱۲ | رخووت | مرکز | ۱۳۸,۳۷۹ | ||
۳ | حیفا | حیفا | ۲۸۱,۰۸۷ | ۱۳ | اشکلون | جنوب | ۱۳۷,۹۴۵ | ||
۴ | ریشون لتسیون | مرکز | ۲۴۹,۸۶۰ | ۱۴ | بت یام | تلآویو | ۱۲۸,۶۵۵ | ||
۵ | پتخ تیکوا | مرکز | ۲۴۰,۳۵۷ | ۱۵ | بیت شمش | اورشلیم | ۱۱۴,۳۷۱ | ||
۶ | اشدود | جنوب | ۲۲۲,۸۸۳ | ۱۶ | کفار سابا | مرکز | ۱۰۰,۰۳۹ | ||
۷ | نتانیا | مرکز | ۲۱۴,۱۰۱ | ۱۷ | هرتزلیا | تلآویو | ۹۳,۹۸۹ | ||
۸ | بئرشبع | جنوب | ۲۰۷,۵۵۱ | ۱۸ | خدرا | حیفا | ۹۳,۹۷۳ | ||
۹ | خولون | تلآویو | ۱۹۲,۶۲۴ | ۱۹ | مودیعین-مکابیم-ریعوت | مرکز | ۹۱,۳۲۸ | ||
۱۰ | بنی براک | تلآویو | ۱۹۳,۷۷۴ | ۲۰ | ناصره | شمال | ۷۶,۵۵۱ |
اسرائیل به عنوان وطن قوم یهود تأسیس شد و اغلب به عنوان یک کشور یهودی شناخته میشود. قانون بازگشت این کشور به همه یهودیان و یهودتباران حق شهروندی اسرائیل را میدهد.[۳۳۷] حفظ جمعیت اسرائیل از سال ۱۹۴۸ در مقایسه با سایر کشورهای دارای مهاجرت انبوه، برابر یا حتی بیشتر است.[۳۳۸] میزان مهاجرت یهودیان از اسرائیل (به عبری یِریدا) عمدتاً به مقصد ایالات متحده و کانادا، توسط جمعیتشناسان در حد معمول توصیف میشود،[۳۳۹] اما این میزان از مهاجرت اغلب توسط وزارتخانههای دولت اسرائیل به عنوان تهدیدی بزرگ برای آینده اسرائیل قلمداد گردیده.[۳۴۰][۳۴۱]
تقریباً ۸۰ درصد از یهودیان اسرائیلی در اسرائیل به دنیا آمدهاند، ۱۴ درصد مهاجران از اروپا و قاره آمریکا و ۶ درصد از مهاجران آسیا و آفریقا هستند.[۳۴۲] یهودیان اروپا و اتحاد جماهیر شوروی سابق و فرزندان آنها که در اسرائیل به دنیا آمدهاند، از جمله یهودیان اشکنازی، تقریباً ۵۰ درصد اسرائیلیهای یهودی را تشکیل میدهند. یهودیانی که کشورهای عربی و مسلمان را ترک کردند یا فرار کردند شامل فرزندان آنها، از جمله یهودیان میزراحی و سفاردی،[۳۴۳] بیشتر جمعیت یهودی را تشکیل میدهند.[۳۴۴][۳۴۵] نرخ ازدواج بین نژادی یهودیان بیش از ۳۵ درصد است و مطالعات اخیر نشان میدهد که اسرائیلیهایی که هم از یهودیان سفاردی و هم از یهودیان اشکنازی هستند، هر سال ۰٫۵ درصد افزایش مییابد و بیش از ۲۵ درصد از کودکان مدرسهای اکنون از هردو نژاد هستند.[۳۴۶] حدود ۴ درصد از اسرائیلیها (۳۰۰۰۰۰ تن) که از نظر قومی به عنوان «دیگر» تعریف میشوند، فرزندان روسی با اصل و نسب یا خانواده یهودی هستند که طبق قوانین خاخام یهودی نمیباشند، اما طبق قانون بازگشت واجد شرایط دریافت شهروندی اسرائیل بودهاند.[۳۴۷][۳۴۸][۳۴۹]
تعداد کل شهرک نشینان اسرائیلی فراتر از خط سبز بیش از ۶۰۰۰۰۰ نفر است (شامل ≈۱۰٪ از جمعیت یهودی اسرائیل).[۳۵۰] در سال ۲۰۱۶ ۳۹۹٬۳۰۰ اسرائیلی در شهرکهای کرانه باختری زندگی میکردند،[۳۵۱] شهرکهایی که قبل از تأسیس دولت اسرائیل برقرار بودند و پس از جنگ شش روزه در شهرهایی مانند الخلیل و بلوک گوش اتزیون نیز دوباره تأسیس شدند. علاوه بر شهرکهای کرانه باختری، بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ یهودی در اورشلیم شرقی[۳۵۲] و ۲۲٬۰۰۰ یهودی در بلندیهای جولان نیز ساکن هستند.[۳۵۱] تقریباً ۷٬۸۰۰ اسرائیلی هم در شهرکهایی در نوار غزه موسوم به گوش کتیف زندگی میکردند تا اینکه توسط دولت به عنوان بخشی از طرح خلع سلاح در سال ۲۰۰۵ تخلیه شدند.[۳۵۳] اعراب اسرائیلی (شامل جمعیت عرب اورشلیم شرقی و بلندیهای جولان) ۲۱٫۱ درصد از جمعیت یا ۱٬۹۹۵٬۰۰۰ نفر را تشکیل میدهند.[۳۵۴] در یک نظرسنجی تلفنی در سال ۲۰۱۷ از ساکنان عرب اسرائیلی، مشخص شد که ۴۰٪ از شهروندان عرب خود را به عنوان "عرب در اسرائیل" یا "شهروند عرب اسرائیل"، ۱۵٪ به عنوان "فلسطینی"، ۸٫۹٪ به عنوان "فلسطینی در اسرائیل" یا "شهروند فلسطینی اسرائیل"، " ۸٫۷٪ به عنوان "عربی"؛ معرفی میکنند و همینطور ۶۰ درصد از اعراب اسرائیل دیدگاه مثبتی نسبت به دولت دارند.[۳۵۵][۳۵۶] به گفته سامی اسموها، «هویت ۸۳٫۰ درصد از اعراب اسرائیلی در سال ۲۰۱۹ (با ۷۵٫۵ درصد تغییر نسبت به سال ۲۰۱۷) دارای حداقل یک ریشه اسرائیلی و ۶۱٫۹ درصد (۶۰٫۳٪ بدون تغییر) دارای ریشه فلسطینی است.» با این حال، زمانی که این دو نژاد در نظرسنجی به عنوان رقیب معرفی شدند، ۶۹٫۰ درصد از اعراب در سال ۲۰۱۹ هویت انحصاری یا اولیه خود را فلسطینی انتخاب کردند، در حالی که ۲۹٫۸ درصد هویت انحصاری یا اولیه خود را عرب اسرائیلی برگزیدند.[۳۵۷]
اسرائیل دارای چهار کلانشهر اصلی است: غوش دان (منطقه شهری تل آویو؛ جمعیت ۳٬۸۵۴٬۰۰۰ نفر)، اورشلیم (جمعیت ۱٬۲۵۳٬۹۰۰ نفر)، حیفا (جمعیت ۹۲۴٬۴۰۰) و بیرشبا (۷٬۱۰۳ جمعیت).[۳۵۸]
بزرگترین شهرداری اسرائیل از نظر جمعیت و مساحت، اورشلیم با 901,302 نفر ساکن در مساحت ۱۲۵ کیلومتر مربع (۴۸ مایل مربع) است. [۳۳۶] آمار دولت اسرائیل در مورد اورشلیم شامل جمعیت و مساحت بیتالمقدس شرقی است که بهطور گسترده به عنوان بخشی از سرزمینهای فلسطینی تحت اشغال اسرائیل شناخته میشود.[۳۵۹] تل آویو و حیفا به ترتیب با جمعیت 443,939 و 281,087 در رتبه بعدی پرجمعیتترین شهرهای اسرائیل قرار دارند. [۳۳۶] شهر (عمدتاً حریدی) بنی براک پرجمعیتترین شهر اسرائیل و یکی از ۱۰ شهر پرجمعیت جهان است.[۳۶۰]
اسرائیل دارای ۱۶ شهر با بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر جمعیت است. در مجموع، ۷۷ محله اسرائیلی وجود دارند که توسط وزارت کشور به آنها وضعیت "شهرداری" (یا "شهر") اعطا شده است،[۳۶۱] که چهار مورد از آنها در کرانه باختری رود اردن هستند.[۳۶۲] دو شهر دیگر نیز برای شهر شدن در نظر گرفته شدهاند: کاسیف، شهری که قرار است در نقب ساخته شود، و هاریش، که در اصل یک شهر کوچک است و از سال ۲۰۱۵ در حال تبدیل شدن به یک شهر بزرگ میباشد.[۳۶۳]
زبان
تنها زبان رسمی اسرائیل عبری است. تا سال ۲۰۱۸، عربی نیز یکی از دو زبان رسمی دولت اسرائیل بود. در سال ۲۰۱۸ و در راستای «وضعیت ویژه حکومتی» زبان عربی به عنوان یک زبان رسمی برچیده شد.[۳۶۵][۳۶۶]
به عنوان کشور مهاجران، زبانهای مختلفی از سخنوران در خیابانها شنیده میشود. به دلیل مهاجرت گسترده از اتحاد جماهیر شوروی سابق و اتیوپی (حدود ۱۳۰۰۰۰ یهودی اتیوپیایی در اسرائیل زندگی میکنند)،[۳۶۷][۳۶۸] روسی و آمهری بهطور گسترده صحبت میشود.[۳۶۹] بیش از یک میلیون مهاجر روسی زبان از کشورهای پس از فروپاشی شوروی بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۴ وارد اسرائیل شدند،[۳۷۰] همچنین فرانسوی توسط حدود ۷۰۰۰۰۰ اسرائیلی صحبت میشود،[۳۷۱] که عمدتاً از فرانسه و شمال آفریقا سرچشمه میگیرند. زبان انگلیسی در دوره قیمومت یک زبان رسمی بود که پس از تأسیس اسرائیل این جایگاه را از دست داد، اما نقشی قابل مقایسه با زبان رسمی را حفظ کرد،[۳۷۲][۳۷۳][۳۷۴]همانطور که بسیار محتمل است که در علائم جادهای و اسناد رسمی نیز استفاده شود. بسیاری از اسرائیلیها به خوبی به زبان انگلیسی ارتباط برقرار میکنند، زیرا بسیاری از برنامههای تلویزیونی به زبان انگلیسی با زیرنویس پخش میشوند و این زبان از کلاسهای ابتدایی در مدرسه آموزش داده میشود. علاوه بر این، دانشگاههای اسرائیل دورههایی را به زبان انگلیسی در موضوعات مختلف ارائه میدهند.[۳۷۵]
وزارت آموزش و پرورش اسرائیل یادگیری زبان عربی را در تمامی مدارس دولتی الزامیکرده است. هدف از این کار نزدیک کردن دو فرهنگ یهود و عرب به یکدیگر ذکر شده است. دو زبان عبری و عربی در پارلمان اسرائیل بهعنوان زبانهای رسمی شناخته میشوند و نمایندگان در صورت تمایل میتوانند به زبان عربی در کنست سخن بگویند.[۳۷۶] به دلیل ساختار جمعیتی اسرائیل که عمدتاً از یهودیان و اعراب تشکیل شده است، اسامی خیابانها و تابلوهای ترافیکی[۳۷۷] به سه زبان عبری، عربی و انگلیسی نوشته میشوند، رنگ نوشتار سیاه و پسزمینه آن سفید است.[۳۶۴]
قومیت
اسرائیل کشوری است که مردمی از ادیان و فرهنگهای مختلف را در خود جای داده است مردمی که به شدت به اعتقادات خود معتقد هستند.[۳۷۸] نژادپرستی در اسرائیل به دو صورت دیده میشود: نژادپرستی از سوی یهودیان ضد اعراب[۳۷۹] و تبعیض نژادی بین گروههای مختلف یهودی (از جمله علیه یهودیان اتیوپیایی، یهودیان هندی، یهودیان میزراحی و یهودیان رنگینپوست).[۳۸۰] تبعیض ضد اعراب مسلمان در ابعاد مختلفی از جمله سیاستها، آموزش، دیدگاههای فردی و رسانه دیده میشود.[۳۸۱]
دین
اسرائیل بخش عمدهای از سرزمین مقدس را تشکیل میدهد، منطقهای که برای همه ادیان ابراهیمی، از جمله یهودیت، مسیحیت، اسلام، سامریت، دروزی و بهائیت اهمیت زیادی دارد.[۳۸۲][۳۸۳][۳۸۴]
نسبت مذهبی یهودیان اسرائیلی بسیار متفاوت است: یک نظرسنجی اجتماعی در سال ۲۰۱۶ که توسط مرکز تحقیقات پیو انجامشده نشان میدهد که ۴۹٪ خود را به عنوان هیلونی (سکولار)، ۲۹٪ به عنوان ماسورتی (سنتی)، ۱۳٪ به عنوان داتی (مذهبی) و ۹٪ نیز زیر عنوان هاردی (فوق ارتدکس) خود را معرفی میکنند.[۳۸۵] انتظار میرود که یهودیان حریدی تا سال ۲۰۲۸ بیش از ۲۰ درصد از جمعیت یهودی اسرائیل را تشکیل دهند.[۳۸۶]
مسلمانان بزرگترین اقلیت مذهبی اسرائیل را تشکیل میدهند و حدود ۱۷٫۶ درصد از جمعیت را شامل میشوند. حدود ۲٪ از جمعیت مسیحی و ۱٫۶٪ هم دروزی هستند.[۳۸۷] جمعیت مسیحی این کشور عمدتاً از مسیحیان عرب و مسیحیان آرامی تشکیل شده است، همچنین مسیحیان شامل مهاجران پس از فروپاشی شوروی، کارگران خارجی با منشأ چندملیتی و پیروان یهودیت مسیحایی نیز میشوند که توسط اکثر مسیحیان و یهودیان نوعی از مسیحیت قلمداد میگردد.[۳۸۸] اعضای بسیاری از گروههای مذهبی دیگر نیز، از جمله بوداییها و هندوها، در اسرائیل حضور دارند، هرچند تعدادشان اندک است.[۳۸۹] از بیش از یک میلیون مهاجر اتحاد جماهیر شوروی سابق، حدود ۳۰۰٬۰۰۰ نفر از سوی خاخام اعظم اسرائیل یهودی شناخته نشدهاند.[۳۹۰]
شهر اورشلیم برای یهودیان، مسلمانان و مسیحیان از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا مکانهایی است که برای اعتقادات مذهبی آنها بسیار مهم قلمداد میشود،[۳۹۱] مانند شهر قدیم اورشلیم که دیوار ندبه و حرم شریف (مسجد الاقصی) یا کلیسای مقبره مقدس را در خود جای داده است.[۳۹۲] مکانهای دیگر با اهمیت مذهبی در اسرائیل عبارتند از: ناصره (مکانی مقدس در مسیحیت به عنوان مکان بشارت مریم مقدس)، طبریه و صفد (دو شهر از چهار شهر مقدس در یهودیت)، مسجد سفید در رمله (مقدس در اسلام به عنوان زیارتگاه مریم مقدس) و کلیسای سنت جورج یا مسجد الخضر، لود (تقدیسشده در مسیحیت و اسلام به عنوان مقبره سنت جورج یا الخضر). تعدادی دیگر از بناهای مذهبی دیگر در کرانه باختری واقع شده است، از جمله مقبره یوسف در نابلس، زادگاه عیسی و مقبره راحیل در بیت لحم، و همینطور غار مخپلا در الخلیل. مرکز اداری دیانت بهائی و حرم باب در مرکز جهانی بهائی هم در حیفا واقع شده است. پیشوای دینی بهائیت نیز در عکا به خاک سپرده شده است.[۳۹۳][۳۹۴] در چند کیلومتری جنوب مرکز جهانی بهائیان، مسجد محمود وابسته به جنبش رفرمیستی احمدیه قرار دارد. کبابیر، محله مختلط یهودیان و اعراب احمدی در حیفا در نوع خود یکی از معدود محلات با چنین تنوع مذهبی است، از سایر محلههای مشابه یافا، عکا، هاریش و ناصره علیا را میشود نام برد.[۳۹۵][۳۹۶]
آموزش عالی
آموزش در فرهنگ اسرائیل بسیار ارزشمند پنداشته میشود و به عنوان یک بلوک اساسی از اسرائیلیان باستان تلقی میگردد.[۳۹۷] جوامع یهودی در شام اولین کسانی بودند که آموزش اجباری را معرفی کردند که یک جامعه سازمان یافته به اندازه والدین در قبول مسئولیت این امر نقش داشته است.[۳۹۸] بسیاری از رهبران تجارت بینالمللی مانند بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت، اسرائیل را به دلیل کیفیت بالای آموزش در کمک به توسعه اقتصادی و رونق فناوری اسرائیل ستایش کردهاند.[۳۹۹][۴۰۰][۴۰۱] در سال ۲۰۱۵، این کشور در میان اعضای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (پس از کانادا و ژاپن) از نظر درصد افراد ۲۵ تا ۶۴ ساله که به تحصیلات عالی دست یافتهاند با ۴۹ درصد در مقایسه با میانگین ۳۵ درصدی این سازمان، رتبه سوم را به خود اختصاص داد.[۴۰۲] در سال ۲۰۱۲، این کشور از نظر سرانه تعداد مدارک تحصیلی (۲۰ درصد از جمعیت) رتبه سوم را در جهان کسب کرد.[۴۰۳]
امید به زندگی در اسراییل ۱۶ سال و نرخ باسوادی ۹۷٫۸ درصد است.[۳۸۷] قانون آموزش دولتی که در سال ۱۹۵۳ به تصویب رسید، پنج نوع مدرسه را تأسیس کرد: سکولار دولتی، مذهبی دولتی، فوق ارتدکس، مدارس اسکان عمومی و مدارس عربی. سکولار عمومی بزرگترین گروه آموزشی است و اکثر دانش آموزان یهودی و غیر عرب در اسرائیل در آن شرکت میکنند. اکثر اعراب فرزندان خود را به مدارسی میفرستند که در آن زبان عربی زبان اصلی آموزشی است.[۴۰۴] تحصیل در اسرائیل برای کودکان بین سه تا هجده سال اجباری شده است.[۴۰۵] تحصیل در مدرسه به سه سطح تقسیم میگردد - دبستان (کلاس ۱–۶)، راهنمایی (کلاس ۷–۹) و دبیرستان (کلاس ۱۰–۱۲) که در نهایت با امتحانات کارشناسی ارشد باگروت به سرانجام میرسد. تسلط بر دروس اصلی مانند ریاضیات، زبان عبری، ادبیات عبری و عمومی، زبان انگلیسی، تاریخ، کتاب مقدس و علوم مدنی برای دریافت گواهینامه باگروت ضروری است.[۴۰۶]
جمعیت یهودی اسرائیل سطح نسبتاً بالایی از تحصیلکردهها را حفظ میکند که در آن کمتر از نیمی از یهودیان اسرائیلی (۴۶٪) دارای مدرک تحصیلی فوق متوسطه هستند. این رقم در سطوح بالای تحصیلی آنها در نسلهای اخیر ثابت مانده است.[۴۰۷][۴۰۸] یهودیان اسرائیلی (در میان سنین ۲۵ سال و بالاتر) بهطور متوسط ۱۱٫۶ سال تحصیل کردهاند و این رقم آنان را به یکی از تحصیلکردهترین گروههای مذهبی در جهان بدل میکند.[۴۰۹][۴۱۰] در مدارس عرب، مسیحی و دروزی، امتحان مطالعات کتاب مقدس با امتحان میراث مسلمانان، مسیحیان یا دروزیها جایگزین میشود.[۴۱۱] معاریو بخشهای اعراب مسیحی را «موفقترین بخشها در نظام آموزشی» توصیف کرده،[۴۱۲] زیرا مسیحیان از نظر آموزش در مقایسه با سایر دینهای اسرائیل بهترین عملکرد را داشتند.[۴۱۳] کودکان اسرائیلی از خانوادههای روسیزبان نرخ قبولی باگروت بالاتری در سطح دبیرستان دارند.[۴۱۴] در میان کودکان مهاجر متولدشده در اتحاد جماهیر شوروی سابق، نرخ قبولی در باگروت میان خانوادههای کشورهای اتحادیه اروپا با ۶۲٫۶ درصد بیشترین و در میان خانوادههای کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز کمترین رقم است.[۴۱۵] در سال ۲۰۱۴، ۶۱٫۵ درصد از کل دانشآموزان کلاس دوازدهم اسرائیل گواهینامه تحصیلی دریافت کردند.[۴۱۶]
اسراییل دارای سنت آموزش عالی میباشد که در آن تحصیلات دانشگاهی باکیفیت آن تا حد زیادی عامل توسعه اقتصادی مدرن این کشور بوده.[۴۱۷] اسرائیل ۹ دانشگاه دولتی دارد که از دولت یارانه میگیرند و همینطور ۴۹ کالج خصوصی نیز در کشور مشغول فعالیتاند.[۴۰۶][۴۱۸][۴۱۹] دانشگاه عبری اورشلیم، دومین دانشگاه قدیمی اسرائیل پس از تکنیون است،[۴۲۰][۴۲۱] کتابخانه ملی اسرائیل، بزرگترین منبع آثار یهودیتا و هبرایکا در جهان را در خود جای داده است.[۴۲۲] تکنیون و دانشگاه عبری بهطور پیوسته در بین ۱۰۰ دانشگاه برتر جهان بر اساس رتبهبندی معتبر دانشگاههای جهان، به اختصار (ARWU) رتبهبندی میشوند.[۴۲۳] از دیگر دانشگاههای بزرگ این کشور میتوان به مؤسسه علوم ویزمن، دانشگاه تل آویو، دانشگاه بن گوریون، دانشگاه بار-ایلان، دانشگاه حیفا و دانشگاه آزاد اسرائیل اشاره کرد.
دولت و سیاست
اسرائیل یک دموکراسی پارلمانی با حق رای همگانی است. یک نفر عضو پارلمان که اکثریت پارلمانی از وی حمایت میکنند، به سمت نخستوزیری نایل میشود که معمولاً بهطور همزمان رئیس بزرگترین حزب نیز هست. نخستوزیر رئیس دولت و رئیس کابینه میگردد.[۴۲۴][۴۲۵]
اسرائیل توسط یک پارلمان ۱۲۰ نفری به نام کنست اداره میگردد. عضویت کنست بر اساس نمایندگی تناسبی احزاب سیاسی،[۴۲۶] با آستانه انتخاباتی ۳٫۲۵ درصد که در عمل منجر به تشکیل دولتهای ائتلافی میشود. واجدان شرایط رایدهی ساکنان شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری هستند[۴۲۷] که پس از انتخابات پارلمانی ۲۰۱۵، ۱۰ نفر از ۱۲۰ (۸٪) شهرکنشینان بودند.[۴۲۸] انتخابات پارلمانی هر چهار سال یک بار ترتیب داده میشود، اما ائتلافهای بی ثبات یا فاقد رای اعتماد ممکن است یک دولت را توسط کنست زودتر از موعد منحل کند.[۴۲۹] اولین حزب تحت رهبری اعراب در سال ۱۹۸۸ تأسیس شد[۴۳۰] و از سال ۲۰۲۲، احزاب تحت رهبری اعراب حدود ۱۰٪ از کرسیهای پارلمان را در اختیار گرفتند.[۴۳۱]
قوانین اساسی اسرائیل به عنوان یک قانون اساسی غیرمدون عمل میکند. اسرائیل در قوانین اساسیاش، خود را به عنوان یک کشور یهودی و دموکراتیک و به عنوان دولت-ملت قوم یهود تعریف کرده.[۴۳۲] در سال ۲۰۰۳، کنست شروع به تدوین قانون اساسی رسمی بر اساس این قوانین کرد.[۲۰][۴۳۳]
رئیسجمهور اسرائیل، رئیس دولت است و وظایف محدود و عمدتاً تشریفاتی دارد.[۴۳۴]
اسرائیل هیچ مذهب رسمی ندارد،[۴۳۵][۴۳۶][۴۳۷] اما تعریف دولت به عنوان " یهودی و دموکراتیک " ارتباط قوی با یهودیت و همچنین تضاد بین قوانین دولتی و قوانین مذهبی ایجاد میکند. تعامل بین احزاب سیاسی تعادل بین دولت و مذهب را تا حد زیادی همانطور که در دوران قیمومت بریتانیا وجود داشت حفظ کرده است.[۴۳۸]
در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۸، کنست قانون اساسی را تصویب کرد که دولت اسرائیل را به عنوان " دولت ملی قوم یهود " و عبری را به عنوان زبان رسمی آن توصیف میکند. این لایحه "وضعیتی ویژه" را برای زبان عربی قائل است. همین لایحه فوق به یهودیان حق منحصربهفردی برای تعیین سرنوشت ملی میدهد و توسعه سکونتگاههای یهودی در کشور را "یک منفعت ملی" میبیند که به دولت این اختیار را میدهد تا "گامهایی برای تشویق، پیشبرد و اجرای این منافع بردارد."[۴۳۹]
در اسرائیل احزاب بازیگران اصلی در صحنه سیاسی هستند، این احزابند که تعیینکننده نوع زندگی، جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی در اسرائیل هستند.
احزاب اصلی اسرائیل اغلب سالها پیش از تأسیس دولت به وجود آمدهاند، بارها دچار ائتلاف و انشعاب شدهاند که این ائتلاف و انشعابها تاکنون نیز ادامه دارد.
در اسرائیل هر حزبی که موجودیت دولت یهود را به رسمیت بشناسد حق فعالیت سیاسی دارد و هر حزبی که بیش از نیمی از کنست را در دست گیرد میتواند کابینه را تشکیل دهد و در غیر این صورت با ائتلاف با احزاب دیگر کابینه تشکیل میشود، نخستوزیر با رأی مستقیم مردم تعیین میشود و ریاست جمهوری که پستی کاملاً تشریفاتی است از سوی کنست و برای مدت ۵ سال انتخاب میگردد.
احزاب کلیدی
- حزب کارگر: تأسیس شده به سال ۱۹۶۸[۴۴۰] حزب مذکور دارای گرایشهای سوسیال دموکراسی و صهیونیسم میباشد.[۴۴۱] تعلقات ناسیونالیستی در حزب کارگر شدید نیست، این حزب طرفدار جدایی دین از سیاست و حزبی سکولار است.[۴۴۲][۴۴۳]
- حزب لیکود: یکی از احزاب راست سکولار،[۴۴۴] ناسیونالیست و بنیادگرای اسرائیل است، در گذشته با نام هروت (آزادی) فعالیت میکرده و در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ در روسیه ایجاد گردیده.
- حزب شاس: این حزب در ۱۹۸۴ توسط یک خاخام سیاسی به نام آریه دری تأسیس شد و یکی دیگر از احزاب مذهبی اسرائیل است که نمایندگی یهودیان حریدی را بر عهده دارد.[۴۴۵]
- حزب کادیما:این حزب توسط آریل شارون با انشعاب از لیکود و جذب تعدادی از اعضای حزب کارگر تأسیس شد.[۴۴۶]
روابط دیپلماتیک
روابط دیپلماتیک اسرائیل با ۱۶۴ کشور عضو سازمان ملل برقرار است، همچنین با کشورهای غیرعضوی همچون سریر مقدس، کوزوو، جزایر کوک و نیوئه نیز دارای روابط میباشد. این کشور دارای ۱۰۷ نمایندگی دیپلماتیک در سراسر جهان است.[۴۴۷] کشورهایی که دولت اسرائیل با آنها روابط دیپلماتیک ندارد بیشتر شامل کشورهای مسلمان میباشد.[۴۴۸] شش کشور از بیست و دو کشور در اتحادیه عرب روابط خود را با اسرائیل عادی کردهاند. مصر و اردن به ترتیب در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۹۴ معاهدات صلح امضا کردند، اما اسرائیل بهطور رسمی در وضعیت جنگ با سوریه باقی مانده است، وضعیتی که به سال ۱۹۴۸ بازمیگردد. از زمان پایان جنگ داخلی لبنان در سال ۲۰۰۰، این کشور در وضعیت جنگی مشابهی با لبنان قرار داشته است، در حالی که وضعیت حریم مرزی اسرائیل و لبنان هرگز مورد توافق قرار نگرفته است.[۴۴۹][۴۵۰][۴۵۱]
در اواخر سال ۲۰۲۰، اسرائیل روابط خود را با چهار کشور عربی دیگر عادی کرد: امارات متحده عربی و بحرین در سپتامبر (در جریان توافقی معروف به پیمان ابراهیم)،[۴۵۲] در ادامه عادیسازی روابط، سودان در اکتبر،[۴۵۳] و مراکش در دسامبر نیز روابط خود را با اسرائیل از سر گرفتند.[۴۵۴] با وجود معاهده صلح بین اسرائیل و مصر، اسرائیل همچنان به عنوان یک کشور متخاصم در میان مصریها شناخته میشود.[۴۵۵] ایران در زمان سلطنت پهلوی با اسرائیل روابط دیپلماتیک داشت[۴۵۶] اما در جریان انقلاب ۵۷ از به رسمیت شناختن اسرائیل خودداری کرد.[۴۵۷] شهروندان اسرائیلی نمیتوانند بدون اجازه وزارت کشور از سوریه، لبنان، عراق، عربستان سعودی و یمن (کشورهایی که در جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ علیه این کشور اقدام کردند و اسرائیل با آنها معاهده صلحی ندارد) بازدید کنند.[۴۵۸] در نتیجه جنگ ۲۰۰۸–۲۰۰۹ غزه، موریتانی، قطر، بولیوی و ونزوئلا روابط سیاسی و اقتصادی با اسرائیل را به حالت تعلیق درآوردند،[۴۵۹] اگرچه بولیوی در سال ۲۰۱۹ روابط خود را تجدید کرد[۴۶۰] چین روابط خوبی با اسرائیل و جهان عرب دارد.[۴۶۱]
ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی نخستین کشورهایی بودند که دولت اسرائیل را به رسمیت شناختند و تقریباً بهطور همزمان آن را اعلام کردند.[۴۶۲] روابط دیپلماتیک با اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۶۷ به دنبال جنگ شش روزه قطع شد و در اکتبر ۱۹۹۱[۴۶۳] ایالات متحده اسرائیل را «معتبرترین شریک خود در خاورمیانه»[۴۶۴] بر اساس «ارزشهای دموکراتیک مشترک، قرابتهای مذهبی و منافع امنیتی» قلمداد کرد.[۴۶۵] ایالات متحده ۶۸ میلیارد دلار کمک نظامی و ۳۲ دلار میلیارد دلار کمک مالی به اسرائیل را از سال ۱۹۶۲ تحت قانون کمکهای خارجی، ارائه کرده است[۴۶۶] که این کمک تا سال ۲۰۰۳ بیشتر از هر کشور دیگری بود.[۴۶۶][۴۶۷][۴۶۸] اکثر آمریکاییهای مورد بررسی نیز دیدگاههای مثبتی نسبت به اسرائیل دارند.[۴۶۹][۴۷۰] به نظر میرسد که بریتانیا به دلیل قیمومت فلسطین با اسرائیل رابطه «طبیعی» دارد.[۴۷۱] روابط بین دو کشور نیز با تلاشهای تونی بلر، نخستوزیر سابق قویت شد. تا سال ۲۰۰۷، آلمان ۲۵ میلیارد یورو غرامت به دولت اسرائیل و تک تک بازماندگان هولوکاست پرداخت کردهبود.[۴۷۲] اسرائیل در سیاست همسایگی (ENP) اتحادیه اروپا گنجانده شده است که هدف آن نزدیکتر کردن اتحادیه اروپا و همسایگانش معرفی شده.[۴۷۳]
اگرچه ترکیه و اسرائیل تا سال ۱۹۹۱ روابط دیپلماتیک کامل برقرار نکردند،[۴۷۴] ترکیه از زمان به رسمیت شناختن اسرائیل در سال ۱۹۴۹ با دولت یهود همکاری کرده است. روابط ترکیه با دیگر کشورهای مسلمان منطقه در مقاطعی منجر به فشار کشورهای عربی و مسلمان بر ترکیه برای تعدیل روابط خود با اسرائیل شده است.[۴۷۵] روابط ترکیه و اسرائیل پس از جنگ غزه ۲۰۰۸–۲۰۰۹ و حمله اسرائیل به ناوگان غزه، رو به افول گذاشت.[۴۷۶] روابط یونان و اسرائیل از سال ۱۹۹۵ و به دلیل افول روابط اسرائیل و ترکیه بهبود یافته است.[۴۷۷] دو کشور توافقنامه همکاری دفاعی دارند و در سال ۲۰۱۰، نیروی هوایی اسرائیل میزبان نیروی هوایی یونان در یک رزمایش مشترک در پایگاه عوودا بود. اکتشافات مشترک نفت و گاز قبرس و اسرائیل با محوریت میدان گازی لویاتان، عامل مهمی برای یونان با توجه به پیوندهای قوی آن با قبرس است.[۴۷۸] همکاری در طولانیترین کابل برق زیردریایی جهان، روابط بین قبرس و اسرائیل را تقویت کرده است.[۴۷۹]
آذربایجان یکی از معدود کشورهای مسلمان است که روابط استراتژیک و اقتصادی با اسرائیل را توسعه داده است.[۴۸۰] آذربایجان مقدار قابل توجهی از نفت مورد نیاز این کشور را تأمین میکند و اسرائیل تأمین کننده مهم تسلیحات برای آذربایجان میباشد.[۴۸۰] قزاقستان همچنین دارای شراکت اقتصادی و استراتژیک با اسرائیل است.[۴۸۱] هند در سال ۱۹۹۲ روابط دیپلماتیک کامل با اسرائیل برقرار کرد و از آن زمان به بعد همکاری نظامی، فناوری و فرهنگی قوی با این کشور را به جریان درآورد[۴۸۲] یک نظرسنجی در سال ۲۰۰۹ که به نمایندگی از وزارت امور خارجه اسرائیل انجام شد، هند را در مقایسه با ۱۲ کشور دیگر که مورد بررسی قرار گرفتند، به عنوان طرفدار رده اول اسرائیل معرفی کرد.[۴۸۳][۴۸۴] هند بزرگترین مشتری تجهیزات نظامی اسرائیل و اسرائیل دومین شریک نظامی هند پس از روسیه است.[۴۸۵] اتیوپی به دلیل منافع مشترک سیاسی، مذهبی و امنیتی، متحد اصلی اسرائیل در آفریقا میباشد.[۴۸۶] اسرائیل در پروژههای آبیاری به اتیوپی رهنمودهای تخصصی میدهد و هزاران یهودی اتیوپیایی در اسرائیل زندگی میکنند،[۴۸۷] همچنین دو کشور روابط نزدیک نظامی، هنری، سیاسی و ورزشی دارند.[۴۸۸]
اقتصاد
اسرائیل پیشرفتهترین کشور از لحاظ توسعهٔ صنعتی و توسعهٔ اقتصادی در منطقهٔ غرب آسیا و خاورمیانه درنظر گرفته میشود.[۴۸۹] کیفیت آموزش مراکز آموزش و پرورش اسرائیل و ایجاد یک جامعه با انگیزهٔ بسیار بالا و تحصیلکرده تا حد زیادی عامل ترغیب و تحریک این کشور برای رونق فناوریهای بالا و توسعهٔ سریع اقتصادی است.[۴۹۰]
اسرائیل دومین کشور پس از ایالات متحده در داشتن شرکتهای نوپا[۴۹۱] و خارج از آمریکای شمالی کشوری است که بیشترین تعداد شرکتهای فهرستشده در بورس نزدک را دارد.[۴۹۲]
در سال ۲۰۱۰ اسرائیل رتبهٔ ۱۷ در میان کشورهای جهان از لحاظ توسعهیافتگی اقتصاد را از مؤسسهٔ برجسته و بسیار معتبر آیامدی کسب نمود. در همین سال اقتصاد اسرائیل با دوامترین اقتصاد جهان در برابر بحرانها رتبهبندی شد و همچنین رتبهٔ اول را در سرمایهگذاری بر روی مراکز تحقیق و توسعه کسب کرد.[۴۹۳]
بانک اسرائیل در سال ۲۰۱۰ رتبهٔ اول را در میان بانکهای مرکزی برای داشتن عملکرد کارآمد کسب کرد درحالیکه سال ۲۰۰۹ رتبهٔ ۸اٌم را داشت. اسرائیل همچنین بهعنوان پیشرو در عرضهٔ نیروی انسانی ماهر رتبهبندی شد.[۴۹۳]
اسرائیل بهدلیل واقعشدن در منطقهٔ خاورمیانه که منطقهای خشک، کمآب و دارای سطح بالای تابش نور خورشید است، توان خود را معطوف به فناوریهای دارای بازدهی بالا در این شرایط کرده است و یک کشور پیشرو در توسعه انرژی خورشیدی،[۴۹۴][۴۹۵] الکتریسیته زمینگرمایی و مدیریت آب و حفاظت از آن محسوب میشود،[۴۹۶] و توسعهٔ فناوریهای روی لَبه در زمینهٔ نرمافزار، ارتباطات و علوم زیستی این کشور که غالباً در سیلیکون وادی متمرکز شدهاند با سیلیکون ولی ایالات متحده مقایسه میشود.[۴۹۷][۴۹۸] بنابر گزارشی در سال ۲۰۱۰ از سازمان توسعه و همکاری اقتصادی که اسرائیل هم عضو آن است، اسرائیل رتبهٔ نخست جهان را در صرف هزینههای تحقیق و توسعه از تولید ناخالص داخلی را دارد.[۴۹۹] اینتل و مایکروسافت اولین مراکز تحقیق و توسعه خارج از کشور (آمریکا) خود را در اسرائیل ساختند و دیگر شرکتهای چندملیتی فناوری همچون آیبیام، گوگل، اپل، اچپی، سیسکو سیستمز، فیسبوک، موتورولا و چند شرکت دیگر واحدهای تحقیق و توسعه را در این کشور در منطقهٔ سیلیکون وادی باز کردهاند که علاوه بر این شرکتهای خارجی، بسیاری از شرکتهای فناوری بالای اسرائیلی در این منطقه مستقر هستند.
این کشور دارای مقدار زیادی از مخازن گاز طبیعی در ساحل خود در دریای مدیترانه است که انتظار میرود این کشور را از واردکننده گاز به صادرکننده آن تبدیل کند.[۵۰۰]
از سال ۱۹۸۵، آمریکا سالانه در حدود ۳ میلیارد دلار به اسرائیل کمک کرده است. از سال ۱۹۷۶، اسرائیل بیشترین مقدار کمکهای خارجی سالانهٔ آمریکا را دریافت کرده است. بهعلاوه پس از جنگ جهانی دوم آمریکا در مجموع بیشترین کمکهای مالی را به اسرائیل ارائه داده است.[۵۰۱] کمکهای مالی آمریکا قرار است از سال ۲۰۰۸ به تدریج افزایش یابد و حداکثر به ۳٫۱ میلیارد دلار در سال برسد، با این همه کمک ۳٫۱ میلیاردی آمریکا، بخش کوچکی از بودجه سالیانه اسرائیل را تشکیل میدهد.
منتقدان اسرائیل ادعا میکنند که این کمکها از ابتدای آغاز آن (۱۹۴۹) تا به حال، به ۱۰۸ میلیارد دلار بالغ شده است که آیپک (کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی) نقش مهمی در جمعآوری این کمکها داشته است.[۵۰۲][۵۰۳]
اما از سوی دیگر مدافعان اسرائیل از جمله کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی[۵۰۴] مدعی هستند که ارقامی همچون کمک ۱۰۸ میلیارد دلار کمک از آغاز تشکیل اسرائیل تاکنون، آماری نیست که موجب سازندگی و آبادانی و حاصل پیشرفتهای گسترده یک کشور درگیر جنگ در زمینههای مختلف بوده باشد، بلکه تلاش خود ملت و ابتکار و میهنپرستی و سخت کوشی مردمان آن عامل دستاوردهای گسترده علمی، صنعتی، کشاورزی، بهداشتی، پزشکی، هنری و ادبی آن بوده است.[۵۰۴]
گفتنی است که امروزه اسرائیل به نسبت جمعیت خود دارای صادرات قابل توجهی است و تکنولوژی و محصولاتی با تکنولوژی بالا را حتی به کشورهای ایالات متحده آمریکا و کشورهای بزرگی چون هند[۵۰۵] و چین[۵۰۶] صادر میکند.
گردشگری
صنعت گردشگری یکی از منابع مهم درآمد برای کشورهاست و اسرائیل نیز از این قاعده مستثنی نیست. جهانگردان بسیاری به منظور بازدید از مناطق باستانی مذهبی موزهها مناطق طبیعی جغرافیایی و سواحل از اسرائیل دیدن میکنند.[۵۰۷] جهانگردی یکی از مهمترین منابع حمایتی صنایع اسرائیل از جمله تجارت هتلها و رستورانها است. در سال ۲۰۰۹ بیش از ۲٫۷ میلیون نفر جهانگرد از اسرائیل بازدید کردند.[۵۰۸]
آزادیهای اجتماعی و رسانهای
قوانین کشور اسرائیل مبتنی بر اصول دموکراسی و سکولاریسم نوشته شده است.[۵۰۹] این کشور از لحاظ آزادیهای اجتماعی و روند دمکراسی پیشروترین کشور در منطقه خاورمیانه محسوب میشود، با این حال دولت اسرائیل مجوز چنین آزادی را در سرزمینهای فلسطینی تحت اشغال نمیدهد. به گفته سازمان گزارشگران بدون مرز سربازان اسرائیلی علیه خبرنگاران عربی که برای رسانههای محلی یا دیگر کشورهای عربی کار میکنند تبعیض قائل شده است و با آنان بدرفتاری میکنند. در خود اسرائیل نیز بحث آزادی بیان خصوصاً زمانی مفهوم پیدا میکند که قرار است در مورد مسئله فلسطین سخن گفته شود. در اسرائیل قانون خاصی برای مطبوعات وجود ندارد و در صورتی هم که رسانهها با اعتراض و اقامه دعوا روبرو شوند در دادگاههای عادی به جرایم آنها رسیدگی میشود.[۵۱۰] تمامی جراید اسرائیلی مستقل هستند. سازمان گزارشگران بدون مرز، که یک سازمان بینالمللی دفاع از مطبوعات است، در گزارشی که در سال ۲۰۰۵ منتشر کرد، رسانههای اسرائیلی را «مقتدر و مستقل» خواند اما افزود ارتش اسرائیل به کرات مانع فعالیت روزنامهنگاران فلسطینی و خارجی شده است. قابل ذکر است متن تمام روزنامههای فلسطینی قبل از چاپ باید توسط مقامات اسرائیلی مورد بازبینی قرار گیرد.[۵۱۰]
چندهمسری در اسرائیل غیرقانونی است.[۵۱۱][۵۱۲] جامعه همجنسگرایان دارای آزادیهای وسیع اجتماعی در این کشور هستند، هرچند برخی گروههای مذهبی محافظهکار در اسرائیل با این آزادیها مخالفند.[۵۱۳] همچنین مجازات اعدام در کشور اسرائیل وجود ندارد و این مجازات از قوانین کیفری لغو شده است.[۵۱۴]
فرهنگ
ادبیات
به عنوان بخشی از رنسانس عبری به عنوان یک زبان گفتاری از اواسط قرن نوزدهم ادبیات اسرائیل عمدتاً شعر و نثری است که به زبان عبری نوشته شده،[۵۱۵] اگرچه مجموعه کوچکی از ادبیات به زبانهای دیگر مانند انگلیسی منتشر میشود. طبق قانون، دو نسخه از تمام آثار چاپشده در اسرائیل باید در کتابخانه ملی اسرائیل در دانشگاه عبری اورشلیم نگهداری شوند. در سال ۲۰۰۱، این قانون اصلاح شد تا آثار صوتی و تصویری و سایر رسانههای غیر چاپی را نیز دربر گیرد.[۵۱۶] در سال ۲۰۱۶، ۸۹ درصد از ۷۳۰۰ کتاب منتقلشده به کتابخانه به زبان عبری بود.[۵۱۷]
در سال ۱۹۶۶، شموئل یوسف آگنون جایزه نوبل ادبیات را با نویسنده یهودی آلمانی نلی ساکس به صورت مشترک برنده شدند.[۵۱۸] شاعران برجسته اسرائیلی یهودا آمیچای، ناتان آلترمن، لیا گلدبرگ و راشل بلوستاین بودهاند.[۵۱۹] رماننویسان مشهور بینالمللی معاصر اسرائیلی عبارتند از عاموس اوز، اتگار کرت و دیوید گروسمن.[۵۲۰][۵۲۱] اسرائیل همچنین خانه امیل حبیبی بوده است که رمان زندگی پنهان سعید: بدبین و نوشتههای دیگر او جایزه اسرائیلی برای ادبیات عرب را به ارمغان آورد.[۵۲۲][۵۲۳]
موسیقی و رقص
موسیقی اسرائیل شامل تأثیرات موسیقایی از سراسر جهان است. موسیقی مزراحی و سفاردی، ملودیهای حسیدی، موسیقی یونانی، جاز و پاپ راک، همه بخشهایی چند از صحنه موسیقی این کشور هستند.[۵۲۴][۵۲۵] در میان ارکسترهای مشهور جهان[۵۲۶] اسرائیل، ارکستر فیلارمونیک اسرائیل زوبین مهتا را میشود نام برد که بیش از هفتاد سال از آغاز فعالیت هنری او میگذرد و امروزه بیش از دویست کنسرت در هر سال اجرا میکند.[۵۲۷] ایتساک پرلمان، پینخاس زوکرمن و عوفرا حازا از جمله نوازندگان مشهور بینالمللی هستند که در اسرائیل متولد شدهاند. اسرائیل از سال ۱۹۷۳ تقریباً هر سال در مسابقه آواز یوروویژن شرکت کرده است و چهار بار برنده این رقابت شده است و دو بار میزبان آن بوده.[۵۲۸][۵۲۹] ایلات از سال ۱۹۸۷ هر تابستان میزبان فستیوال موسیقی بینالمللی خود به نام جشنواره جاز دریای سرخ است.[۵۳۰] ترانههای فولکلور متعارف ملت، معروف به «سرودهای سرزمین اسرائیل» به روایت تجربیات پیشگامان در ساختن سرزمین یهودی میپردازد.[۵۳۱]
سینما و تئاتر
ده فیلم اسرائیلی تاکنون نامزدهای نهایی بهترین فیلم خارجی اسکار از زمان تأسیس اسرائیل بودهاند. فیلم عجمی در سال ۲۰۰۹ سومین نامزدی متوالی یک فیلم اسرائیلی بود.[۵۳۲]
اسرائیل با ادامه سنتهای قوی تئاتری تئاتر ییدیش در شرق اروپا، صحنه تئاتر در این کشور را به شکلی فعالانه حفظ میکند. تئاتر هابیما در تل آویو که در سال ۱۹۱۸ تأسیس شد، قدیمیترین شرکت تئاتر رپرتوار و تئاتر ملی اسرائیل است.[۵۳۳]
رسانهها
گزارش سالانه آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۷ توسط خانه آزادی، اسرائیل را به عنوان آزادترین کشور خاورمیانه و شمال آفریقا و ۶۴مین کشور جهان رتبهبندی کرد.[۵۳۴] در فهرست آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۷ توسط گزارشگران بدون مرز، اسرائیل (شامل موارد "برون سرزمینی")[۵۳۵] در رده ۹۱ از ۱۸۰ کشور قرار گرفت، که در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا اسرائیل را در ردهبندی نخستین قرار میدهد.[۵۳۶] گزارشگران بدون مرز خاطرنشان کردند که «روزنامه نگاران فلسطینی بهطور سیستماتیک در معرض خشونت در نتیجه پوشش آنها از رویدادهای کرانه باختری قرار میگیرند».[۵۳۷] از سال ۲۰۰۱ تاکنون بیش از ۵۰ روزنامهنگار فلسطینی توسط اسرائیل کشته شدهاند[۵۳۸]