قطران تبریزی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مقبرةالشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نام‌آور ایران است.

شرف الزمان حکیم ابومنصور قطران عضدی تبریزی، شاعر ایرانی سده پنجم هجری، هم‌دوران با شدادیان و روادیان است.

در روستای شادآباد علیا، تبریز به دنیا آمد. قطران از طبقهٔ دهقان بود چنان‌که می‌سراید:

یکی دهقان بدم شاها شدم شاعر ز نادانی
مرا از شاعری کردن تو گرداندی به دهقانی

با آن که زبان مادری قطران زبان آذری در آذربایجان بود، به پارسی دری نیکو شعر می‌سرود. ناصرخسرو قبادیانی در سفرش با او دیدار کرده‌است. ناصرخسرو می‌گوید: «در تبریز، قطران نام شاعری را دیدم. شعری نیک می‌گفت، اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست. پیش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که مشکل بود از من پرسید، با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند». علت عدم عادت قطران به زبان پارسی آن بود که خود به زبان پهلوی آذری خو گرفته و پاره‌ای لغات و اصطلاحات اهل مشرق را که از زبان محلی آنان بوده‌است، نمی‌شناخته‌است.[۱][۲]

قطران گویا نخستین شاعر پارسی دری در آذربایجان بوده‌است:

گر مرا در شعرگویان جهان رشک آمدی
من در شعر دری بر شاعران نگشادمی

و همچنین:

آن شاعری کند به جهان نقض شعر من
کان شعر و وزن شعر بنشناسد از شعیر

قطران در ۲۵ سالگی به گنجه مسافرت کرد و مورد توجه ابوالحسن علی لشکری قرار گرفت. در دیوان قطران به سه واقعه مهم تاریخی اشاره شده‌است:

  1. جنگ امیر وهسودان با سپهبد موغان
  2. تازش غزان به آذربایجان

۳- زمین‌لرزه دهشتناک تبریز در سال ۴۳۴ هجری قمری.

از معاصران قطران ابونصر مملان (محمد) فضل بن شاوور ابودلف پادشاه نخجوان اند. سبک اشعار قطران مانند سبک اشعار رودکی، فرخی و عنصری است. وفات قطران را به سال ۴۶۵ هجری قمری نوشته‌اند، ولی از دیوان او شواهدی به دست می‌آید، که حیات او را بعد از این سال هم معلوم می‌دارد. قطران شاعری توانا و نیکو سخن است. تمایل او به صنایع از قصیده‌های او آشکار است و با وجود تصنع در شعرها، جانب لطافت و روانی کلام را همواره رعایت کرده‌است. یکی از وجوه اهمیت او آن است، که نخستین کسی است که در آذربایجان به فارسی دری آغاز سخنوری کرده و مقتدای شاعران آذربایجان شده‌است. از دیرباز ناسخان دیوان‌های شاعران سخنان قطران و رودکی را به هم آمیخته و کار این آمیزش را به جایی کشانده‌اند که در پاره‌ای از نسخه‌های خطی قطران و رودکی را یکی دانسته‌اند. رشیدالدین وطواط شعرهای او را می‌ستاید. گویند همه اشعار وی به هشت هزار تا ده هزار بالغ می‌شود. او مدتی هم در بلخ می‌زیسته و منظومه قوسنامه را در آن جا به نام امیراحمدبن قماج حاکم بلخ از امیران سلطان سنجر نظم کرده‌است. او پس از اسدی طوسی دومین شاعر بزرگی است، که در مقبرةالشعرا در کوی سرخاب تبریز مدفون است.

از اشعار اوست:[۳]

یافت زین دریا دگر بار ابر گوهربار بارباغ و بستان یافت دیگر ز ابر گوهربار بار
هرکجا گل زار بود اندر جهان گلزار شدمرغ شبگیران سرایان برگل گلزار زار
باد بفشاند همی بر سنبل و عنبر عبیرابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار
گر هزارستم دهان در هر یکی سیصد زبانشکر نیکیهات نتوانم یکی گفت از هزار

منابع

[ویرایش]
  • صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران (جلد دوم)
  • بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران
  • لغت‌نامه دهخدا: قطران
  1. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، ص ۴۲۲
  2. François De Blois, Persian Literature - A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period Volume 5 of Persian Literature, Routledge, 2004. 2nd edition. pg 187: "The point of the anectode is clear that the diwans of these poets contained Eastern Iranian (i.e. Sogdian etc.) words that were incomprehensible to a Western Persian like Qatran, who consquently took advantage of an educated visitor from the East, Nasir, to ascertain their meaning.
  3. «گنجور» قطران تبریزی» دیوان اشعار» ترکیبات» شمارهٔ ۴ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر». ganjoor.net. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۱۲-۲۰.

پیوند به بیرون

[ویرایش]